سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقد بازی Vikings: Wolves of Midgard وایکینگ ها گرگ ها

نقد بازی Vikings: Wolves of Midgard وایکینگ ها گرگ ها

کی از اقوامی که بازی، فیلم و سریال های زیادی برای آن ها ساخته شده است، وایکینگ ها هستند. تعداد این بازی ها روز به روز هم بالاتر می رود و افسانه ی خدایان شمال اروپایی هر سال بین گیمرها محبوب تر می شود. مخصوصاً از آنجایی که سریال Vikings در سال های اخیر بسیار سر و صدا کرده، توجه افراد بیشتری به این نوع داستان ها جلب شده است. البته این موضوع اصلاً تعجب آور نیست، زیرا وایکینگ ها قومی وحشی و خونریز بودند که کار آنها حمله به سرزمین های دیگر، فتح آن ها و غارت کردن بود.  در تاریخ از آنها به عنوان یکی از وحشی ترین اقوام یاد می شود و خب، طبیعی است که هرچقدر جنگ و خونریزی در تاریخ یک قوم بیشتر باشد، داستان های بیشتری برای روایت وجود دارد. از طرف دیگر خدایان اروپایی تا چندین سال قبل اندازه ی خدایان یونانی و مصری مورد توجه نبودند و خلاء زیادی در این زمینه وجود داشت که این خلاء دارد با سرعت پر می شود. خدایانی مانند Thor و Loki که در نوع خود افسانه های جالبی برای شنیدن و دیدن دارند. از آنجایی که سینما اثرات مستقیم و غیرمستقیم زیادی بر روی دنیای بازی ها داشته، ساخته شدن فیلم هایی درباره ی این خدایان و بازخورد بسیار مثبت مخاطبان، راه را برای تولید بازی هایی با این موضوع در دنیای بازی ها هم باز کرده است.

وایکینگ ها قومی وحشی و خونریز بودند که کار آنها حمله به سرزمین های دیگر، فتح آن ها و غارت کردن بود.  در تاریخ از آنها به عنوان یکی از وحشی ترین اقوام یاد می شود و خب، طبیعی است که هرچقدر جنگ و خونریزی در تاریخ یک قوم بیشتر باشد، داستان های بیشتری برای روایت وجود دارد.

 

اما روی بازی Vikings: Wolves of Midgard تمرکز کنیم. این بازی در سال 2017 ساخته شده و یک بازی نقش آفرینی از دید ایزومتریک است. چیزی مانند دیابلو که فکر می کنم هر گیمری با آن آشنایی داشته باشد. خیلی وقت است که دیگر این سبک حرف زیادی برای گفتن ندارد و دیابلو 4 هم انگار قصد ندارد حالا حالاها منتشر شود! اما این به معنای آن نیست که هیچ بازی خوبی در این سبک ساخته نمی شود. Vikings: Wolves of Midgard یکی از بازی هایی است که واقعاً خوب ساخته شده و با اینکه به هیچ وجه نمی تواند با غولی مانند دیابلو مبارزه کند، اما در سرگرم نگه داشتن مخاطب خودش خوب عمل می کند. البته این سبک از بازی، سبکی است که گروه خاصی از گیمرها را مورد هدف قرار می دهد و معمولاً همه از این سبک خوششان نمی آید. برای همین اگر تا به حال به این سبک از بازی ها مراجعه نکرده اید، باید بگویم این بازی چیز زیادی برای عوض کردن نظر شما ندارد، چون نمی توانم بگویم با یک بازی عالی و بی نقص طرف هستید، اما این را می توانم بگویم که Wolves of Midgard یک نقش آفرینی سرراست با محیط های جذاب و اکشنی خوش ساخت است و می تواند شما را برای چند ساعت سرگرم دارد. با نقد Vikings: Wolves of Midgard، ساخته ی شرکت Games Farm همراه من و گیمفا باشید!

Vikings: Wolves of Midgard یکی از بازی هایی است که واقعاً خوب ساخته شده و با اینکه به هیچ وجه نمی تواند با غولی مانند دیابلو مبارزه کند، اما در سرگرم نگه داشتن مخاطب خودش خوب عمل می کند. البته این سبک از بازی، سبکی است که گروه خاصی از گیمرها را مورد هدف قرار می دهد و معمولاً همه از این سبک خوششان نمی آید. برای همین اگر تا به حال به این سبک از بازی ها مراجعه نکرده اید، باید بگویم این بازی چیز زیادی برای عوض کردن نظر شما ندارد.

«زمان نه چرخ است و نه تیر، مانند رودی با تمام سیلابه ها و پیچ و خم هایش به حرکت در می آید و اکنون به سمت مرگی یخی در حال جریان است… برای همه ی 9 دنیا.» این ها جملاتی هستند که در ابتدای بازی می شنوید. داستان بازی از آن قرار است که جنگی، کل منطقه ی آسگارد (Asgard) را فرا گرفته است. دلیل این جنگ شدت گرفتن دعوای دیرینه ی خدایان Aesir و فرشتگان Vamir است و این در حالی است که در نیفلهایم (Niflheim)، موجوداتی غول پیکر میدگارد را با یخ پوشانده اند. اکنون گروهی برخاسته و می خواهند از میدگارد دفاع کنند. همانطور که می بینید داستان بازی حسابی قر و قاطی است و از هر طرف جنگی در حال رخ دادن است. یکی از اولین نقاط ضعف بازی در همین بخش به چشم می خورد. Vikings: Wolves of Midgard شروع قدرتمندی از نظر داستانی دارد، اما پس از مدتی داستان کاملاً کنار می رود و می بینید به جز کشتن، کار دیگری نمی کنید. برای بازی های این چنینی که پایه ی محکمی برای داستان دارند، انتظار می رود روایت از این خیلی بهتر باشد، در صورتی که بیشتر روایت از طریق متون صورت می گیرد و حتی اگر داستان سرایی را جدی هم نگیرید، باز بدون مشکلی در بازی پیش خواهید رفت. میان پرده ها بیشتر به شکل کامیک هستند و طبق معمول بازی های افسانه ای، توسط زنی میانسال روایت می شوند. این عدم وجود داستان مناسب، تا حدی باعث شده مراحل داستانی بازی نیز یکنواخت شوند، چون عملاً هدفی به جز کشتن تعداد مشخصی از دشمنان ندارید. اما همین کشتن ها بسیار لذتبخش و سرگرم کننده اند، پس می پردازیم به بخشی که Vikings: Wolves of Midgard در آن خوب ظاهر شده، یعنی گیم پلی.

میان پرده ها بیشتر به شکل کامیک هستند و طبق معمول بازی های افسانه ای، توسط زنی میانسال روایت می شوند. این عدم وجود داستان مناسب، تا حدی باعث شده مراحل داستانی بازی نیز یکنواخت شوند، چون عملاً هدفی به جز کشتن تعداد مشخصی از دشمنان ندارید.

Wolves of Midgard پر از خون و خشونت است. خشونتی که بسیار کاتارتیک است و باعث برون ریزی خشم و عصبانیت شما خواهد شد. از این جهت، بازی مدیون فضاسازی و بازه ی زمانی ای است که جریانات در آن اتفاق می افتند، زیرا بستری مناسب تر از جهان وایکینگ ها برای نشان دادن این حجم از خشونت وجود ندارد. صداگذاری بازی نیز در این مورد کمک بسزایی کرده و نتیجه ی کار، یک اکشن وحشیانه با المان هایی از هک اند اسلش، در دنیایی از زاویه ی دید ایزومتریک است. هر کدام از شخصیت هایی که کنترل آن ها را بر عهده می گیرید، قابلیت خاصی دارد. برای مثال اگر با Loki بازی کنید، دسترسی کاملی به وِردها و جادوها خواهید داشت. جادوها تنوع نسبتاً خوبی دارند و از فواصل میانی می توانند عمل کنند. اگر با Thor بازی کنید، پتک مخصوص او را در اختیار خواهید داشت. با استفاده از این پتک می توانید راه خود را به هر طریقی که هست باز کرده و به جلو حرکت کنید، همچنین هیچ موجود زنده ای نیست که بتواند از ضربات این پتک جان سالم به در برد. اگر با Skathi بازی کنید، مجموعه ای از سلاح های دوربرد در اختیار شما قرار خواهد گرفت تا بتوانید بدون نزدیک شدن به دشمنان، با آن ها مبارزه کنید. البته این مورد آخر زیاد جالب از آب در نیامده، اما مبارزه با Thor و Loki، شخصاً برایم بسیار لذت بخش بودند.

Wolves of Midgard پر از خون و خشونت است. خشونتی که بسیار کاتارتیک است و باعث برون ریزی خشم و عصبانیت شما خواهد شد. از این جهت، بازی مدیون فضاسازی و بازه ی زمانی ای است که جریانات در آن اتفاق می افتند، زیرا بستری مناسب تر از جهان وایکینگ ها برای نشان دادن این حجم از خشونت وجود ندارد.

اما بزن و بکش کل ماجرا نیست. بازی در هر مرحله چیز جدیدی دارد که شما را درگیر کند. برای مثال اگر در کوهستان های برفی و سرد مبارزه کنید، باید حواستان باشد یخ نزنید. برای جلوگیری از یخ زدگی، کمپ فایرهای متعددی در طول مرحله قرار داده شده اند که می توانید در کنار آن نشسته و استراحتی کرده و خودتان را گرم کنید. اگر در منطقه ای گرمسیر مشغول مبارزه هستید، کار کمپ فایر به سایه بان ها محول خواهد شد. ابتدا ممکن است که این موضوع به نظرتان خسته کننده باشد ولی خواهید دید که داینامیک خوبی به بازی اضافه می کنند. این موضوع باعث می شود که بازی تبدیل به یک اکشن بی مغز نشود و همواره باید این را در نظر بگیرید که بهتر است کمی زمان گذاشته و گرم شوم یا بلافاصله به گروه بعدی دشمنان حمله کنم؟

یاد دیابلو نمی افتید؟!

از آنجایی که بازی نقش آفرینی است، بخش های مربوط به ارتقاء قابلیت ها نیز در آن گنجانده شده است. البته این بخش زیاد کامل نیست و برای مثال با بازی هایی مانند دیابلو یا حتی بازی هایی که نقش آفرینی نیستند ولی المان های نقش آفرینی دارند (مثل God of War 2018) قابل مقایسه نیست. اما تصمیم اینکه این بخش کامل است یا نه با شماست. زیرا این موضوع از یک طرف نکته ای مثبت به شمار می رود، و از طرف دیگر نکته ای منفی. منفی از این جهت که ارتقاهای زیادی وجود ندارد که بخواهید خودتان را با آنها مشغول کنید. هر کاراکتر درخت مهارت کوچکی دارد که به راحتی پر می شود و با آنلاک شدن هر شاخه، فرق زیادی در مهارت های خود مشاهده نخواهید کرد. مثبت از این جهت که دقیقاً می دانید با آن قابلیت های موجود باید چه کنید و بین ده ها انتخاب گیر نخواهید کرد.

از آنجایی که بازی نقش آفرینی است، بخش های مربوط به ارتقاء قابلیت ها نیز در آن گنجانده شده است. البته این بخش زیاد کامل نیست و برای مثال با بازی هایی مانند دیابلو یا حتی بازی هایی که نقش آفرینی نیستند ولی المان های نقش آفرینی دارند (مثل God of War 2018) قابل مقایسه نیست.

دشمنان بازی زیاد باهوش نیستند و مثل مور و ملخ بر سرتان می ریزند، بدون اینکه استراتژی خاصی برای حمله داشته باشند. البته از هم متفاوت اند و این موضوع خودش باعث می شود که برای برخی حمله هایتان برنامه ریزی کنید، اما در کل اگر هوش مصنوعی کمی قوی تر ساخته می شد، حس مبارزات را بهتر می توانست منتقل کند. در عوض باس فایت ها عالی هستند. حتی می توان گفت Vikings: Wolves of Midgard با بهترین عناوین نقش آفرینی مانند Bloodborne و Dark Souls در این زمینه قابل مقایسه است (البته با در نظر گرفتن زاویه ی دوربین). هر یک از باس ها در نوع خود چالشی خوب برای شما ایجاد می کنند و پس از شکست هر کدام به خودتان افتخار خواهید کرد!

اس فایت ها عالی هستند. حتی می توان گفت Vikings: Wolves of Midgard با بهترین عناوین نقش آفرینی مانند Bloodborne و Dark Souls در این زمینه قابل مقایسه است (البته با در نظر گرفتن زاویه ی دوربین).

از نظر کنترل، Vikings: Wolves of Midgard قابل قبول است و اگر این عنوان را روی PC بازی کنید مشکل خاصی نخواهید داشت. اما باگ های مختلفی در بخش گرافیکی و گیم پلی بازی رخ می دهند که گاهی مانع لذت بردن از بازی می شوند. گرچه این باگ ها در حدی نیستند که شما را از بازی زده کنند، اما در حدی هستند که به چشم بیایند.

بازی از نظر گرافیکی خوب است، نقشه های متعددی در بازی وجود دارند و تغییر آب و هوایی در آن ها می تواند حس تازگی را در بازی حفظ کند، اما در حدی نیستند که بعدها آن را به خاطر بیاورید. موسیقی و صداگذاری بازی نیز در سطح خوب کار شده اند. صدای اسلحه ها و افکت های صوتی در هنگام جنگ در منتقل کردن حس به مخاطب کمک می کند و موسیقی هم با اینکه حرف جدیدی برای گفتن ندارد، اما به فضای کلی بازی وفادار است.

طراحی دشمنان و برخی از فضاهای بازی چشم نواز و عالی است.

در کل می توان گفت Vikings: Wolves of Midgard یک بازی خوب است؛ نه خیلی خوب، نه عالی و نه کاملاً نوآورانه، اما خوب و قابل بازی. اگر طرفدار نقش آفرینی های ایزومتریک هستید و دلتان برای یک دیابلوی جدید لک زده، می توانید برای مدتی خودتان را با این بازی سرگرم کنید. اگر طرفدار این سبک نیستید، Wolves of Midgard نظرتان را عوض نخواهد کرد.