بررسی لپ تاپ گیمینگ جدید MSI Ghost Pro 4K

بررسی لپ تاپ گیمینگ جدید MSI Ghost Pro 4K 

MSI سال 2016 را در حالی به عنوان سی امین سالگرد تاسیس خود آغاز می کند که موفقیت های زیادی خصوصاً در سالهای اخیر کسب کرده و موفق شده نام خود را به عنوان یکی از معتبرترین ها در زمینه ی گیمینگ به ثبت برساند. برای مثال می توان به مدل GT72 و نسخه ی بهبودیافته ی آن یعنی GT72S اشاره کرد که تاکنون بارها در کنار رقبای قدرتمندی مثل Asus G751 و Alienware 15 در صدر رتبه بندی های کاربران و متخصصین قرار گرفته است و تردیدی در مورد کارایی و قابلیت های آن در زمینه ی بازی کردن وجود ندارد.

اما اگر بازی تنها کارکرد حائز اهمیت برای شما نباشد و بخواهید دستگاه ظریف تری در اختیار داشته باشید، می توانید محصولات سری GS60 را در نظر بگیرید که عرضه ی آنها از اواسط سال 2014 آغاز شده و در زمره ی باریک و سبک ترین لپ تاپ های مناسب بازی به حساب می آیند، در نتیجه تعادل مناسب تری بین قدرت سخت افزاری و قابل حمل بودن آن (که یکی از اصلی ترین تفاوت های کامپیوترهای لپ تاپ با دسکتاپ به حساب می آید) برقرار است.

یکی از جدیدترین مدل های این سری 6QE Ghost Pro 4K نام دارد که سازنده ی تاوانی در ساختش جدیدترین پردازنده های اینتل از نسل Skylake را در کنار خصوصیات جذابی از جمله 256 گیگابایت حافظه ی داخلی پرسرعت NVMe SSD ساخت سامسونگ، 16 گیگابایت حافظه ی رم DDR4 و کارت گرافیک Nvidia GeForce GTX 970M مورد استفاده قرار داده که یکی از قدرتمندترین ها در دنیای موبایل به حساب می آید.

همانطور که از نام نه چندان کوتاه 6QE Ghost Pro 4K نیز بر می آید، این مدل به نمایشگر 4K UHD نیز مجهز است و علاوه بر آن قادر است تصویر را روی 2 نمایشگر خارجی نیز با رزولوشن 4K به نمایش در آورد، قابلیتی که با توجه به ماهیت های سخت افزاری، چندان بین لپ تاپ ها فراگیر نیست و بیشتر به دنیای کامپیوترهای دسکتاپ تعلق دارد.

هرچند روی کاغذ چنین خصوصیاتی در کنار بدنه ی باریک و سبک بسیار چشمگیر به حساب می آید، اما باید توجه داشته باشید که انتقاداتی نسبت به طراحی نسل پیشین این لپ تاپ وجود داشت و حالا سازنده در نسل تازه نیز همان طراحی را تقریباً بدون تغییر مورد استفاده قرار داده است، بر همین اساس انتظار می رود مشکلات قبلی از جمله داغ شدن بیش از حد بدنه ی آلومینیومی باز هم در محصول تازه وجود داشته باشند. با بررسی دیجیاتو از لپ تاپ گیمینگ MSI GS60 6QE Ghost Pro 4K همراه باشید.

بررسی ویدیویی

 

 

 

 طراحی و امکانات

_MG_5765

 

MSI هر چند مدت یکبار ضمن حفظ طراحی، سخت افزار درون لپ تاپ های سری GS60 را بروزرسانی می کند و همین رویه را برای مدل «گوست پرو 4K» نیز در پی گرفته است. طراحی این محصول به اندازه ی برخی رقبا در چشم نیست و سازنده به جای آن تمرکز خود را روی سبک و باریک ساختن دستگاه قرار داده است. بر همین اساس در ساخت بدنه ی دستگاه مثل نسل پیش عمدتاً آلیاژ منیزیم خراش خورده ی تیره مورد استفاده قرار گرفته و پلاستیک نیز در بخش هایی مثل قسمت زیرین و فریم نمایشگر پلاستیک مشاهده می شود. پشت بدنه ی براق دستگاه مثل همیشه لوگوی بزرگ MSI برای محصولات سری گیمینگ قرار گرفته و اطراف آن را اثر انگشت های متعددی احاطه کرده اند که این محصول مقاومت چندانی در مقابلشان از خود نشان نمی دهد.

_MG_5798

 

«گوست پرو 4K» با ضخامت 20 میلی متر با اختلاف زیاد نسبت به رقبا یکی از باریک ترین لپ تاپ های گیمینگ به حساب می آید حدود نصف رقیبی مثل Alienware 15 ضخامت دارد. وزن دستگاه نیز تنها 2 کیلوگرم است که نسبت به رقیب 3 کیلویی حدود 30 درصد سبک تر است. بر همین اساس می توان گفت اگر طراحی رقبایی مثل Acer Predator 17 و Alienware 17 را مشابه خودروهای عضله ای آمریکایی در نظر بگیریم، لپ تاپ گیمینگ MSI در این میان مشابه یک اتوموبیل فراری ظریف و چابک به نظر می رسد.

_MG_5773

 

اما با وجود این ظرافت، کیفیت ساخت دستگاه به لطف استفاده از آلومینیوم بالاست و لولاهای نمایشگر نیز محکم و روان به نظر می رسند، هرچند در این نسل هم مشکل بیش از حد باریک بودن فریم نمایشگر مشاهده می شود و به همین دلیل خم کردن نمایشگر دستگاه به سادگی با دست ممکن است. بخش زیادی از بالای کیبورد به اسپیکر دستگاه اختصاص دارد و ترک پد بزرگ لمسی زیر کیبورد قرار گرفته که در بخش های مربوطه به ویژگی های آنها خواهیم پرداخت.

_MG_5817

 

اما مهم تر از همه اینکه سازنده برای رسیدن به این ضخامت درگاه های ارتباطی دستگاه را فدا نکرده و «گوست پرو 4K» بر همین اساس از امکانات متنوعی برخوردار است، از جمله HDMI v1.4b، کارت خوان، RJ-45، مینی دیسپلی پورت، درگاه شبکه، دو درگاه USB 3.0 و ورودی های هدفون و میکروفون. علاوه بر این موارد تکراری که در نسل گذشته هم حضور داشتند، یک درگاه USB Type-C جدید هم روی بدنه ی دستگاه مشاهده می شود که تازه ترین نسل از این استاندارد ارتباطی به حساب می آید، با این تفاوت که سازنده ویژگی های Thunderbolt 3 را نیز به آن اضافه و نام درگاه را Super Port گذاشته است.

_MG_5830

 

درگاه اختصاصی سازنده ضمناً جریان برق را با قدرت 5 ولت/3 آمپر برای شارژ سریع ابزارهای موبایل مجهز به این قابلیت انتقال می دهد و علاوه بر این قادر است تصویر را به شکل همزمان روی 2 نمایشگر خارجی 4K نمایش دهد (با استفاده از تبدیل Type-C به DisplayPort). در مجموع باید بگوییم عملکرد سازنده در این بخش قابل قبول است، مگر آنکه اعتقاد داشته باشید دو درگاه USB 3.0 برای محصول کافی نیست یا به خروجی VGA نیاز داشته باشید.

_MG_5799

 

لپ تاپ جدید MSI ضمناً به دو فن توربینی 50 میلی متری مجهز است که وظیفه ی خنک کردن پردازنده و کارت گرافیک دستگاه را بر عهده دارند و کنترل آنها نیز به طور جداگانه انجام می گیرد. این دو فن ضمناً سوراخ های اسپیکر بالای کیبورد را برای جابجایی هوا با زاویه 45 درجه مورد استفاده قرار می دهند تا با دست کاربر برخورد نداشته باشند، بر خلاف لپ تاپ های رقیب که تبادل هوا در آنها از زیر دستگاه و در فضایی بسته و محدودتر انجام می گیرد.

تجهیزات شبکه و وایفای این لپ تاپ توسط Killer ساخته شده است که با تمرکز بر گیمینگ فعالیت می کند. «گوست پرو 4K» بر همین اساس به لطف فناوری های Killer Pro Doubleshot و Killer Ethernet E2400 قادر است پهنای باند در حال مصرف را مدیریت کرده و اجازه ندهد نرم افزارهای دیگر با مصرف پهنای باند، در بازی های آنلاین یا شبکه تاخیر ایجاد نمایند.

_MG_5786

 

با وجود باریکی، «گوست پرو 4K» یک کامپیوتر گیمینگ است و قابلیت تعویض و آپگرید قطعات برای آن حیاتی به نظر می رسد، بر همین اساس سازنده 15 عدد پیچ در کف دستگاه تعبیه کرده که پس از باز کردن آنها می توانید به قطعات سخت افزاری دسترسی داشته باشید. البته باید توجه داشته باشید که برای کاربر عادی، تنها هارد دستگاه به سادگی قابل تعویض است (با احتیاط و مراقبت از کابل هارد که سر راه قرار گرفته و لازم است به آرامی در ابتدا جدا شود) و تمیز کردن فن ها نیز به راحتی انجام می گیرد، اما برای خارج کردن دیگر قطعات مثل رم، باتری و غیره لازم است سر رشته ی بیشتری در این زمینه داشته باشید.

هرچند لپ تاپ های گیمینگ 15 اینچی و باریک تری مثل Asus G501 نیز در بازار وجود دارند، اما لازم است توجه که «گوست پرو 4K» به کارت گرافیک GTX 970M مجهز است و از این نظر در رده ی بالاتری نسبت به این رقبا قرار می گیرد. در مجموع می توان گفت MSI ظاهر نسل پیشین را در مدل تازه تکرار کرده و اگر لوگوی منقش به اژدها و سپر (که به چراغ مجهز است و موقع روشن بودن دستگاه مثل محصولات اپل می درخشد) در کنار کیبورد رنگارنگ دستگاه وجود نداشتند، امکان اشتباه گرفتن این لپ تاپ گیمینگ با نوت بوک هایی که قابل حمل بودن در ساختشان مورد توجه ویژه قرار گرفته وجود داشت.

نمایشگر

_MG_5811

 

با وجود اینکه رزولوشن 4K هنوز بین بازی های کامپیوتری فراگیر نیست، اما شرکت تایوانی یک پنل 15.6 اینچی IPS ساخت سامسونگ با رزولوشن 3840×2160 پیکسل (که برابر با 282 پیکسل در هر اینچ خواهد بود) و سطح براق را برای لپ تاپ گیمینگ خود در نظر گرفته تا این محصول از هم اکنون برای سالهای آینده بیمه باشد. این نمایشگر به گفته سازنده از کنتراست 700:1 برخوردار است که مثل سطح روشنایی، 20 درصد نسبت به پنل های TN بهبود یافته است. زاویه دید صفحه نمایش نیز به لطف پنل IPS به 178 درجه می رسد که از حد مورد نیاز هم به نظر می رسد و به شکل قابل توجهی از ارقام 120 و 140 درجه مرسوم بین برخی رقبا مناسب تر است.

البته توجه داشته باشید که این ارقام حداکثر قابل دستیابی به وسیله بهبودهای نرم افزاری هستند، از جمله فعال کردن حالت Game  Mode که کنتراست تصویر را برای مشاهده ی بهتر المان های موجود در تصویر افزایش می دهد، اما در نهایت میزان خوانایی و وضوح تصویر در محیط های بسیار پر نور تا حدی تحت تاثیر براق بودن و بازتاب نور از سطح صفحه نمایش قرار خواهد گرفت. این صفحه نمایش ضمناً در آزمایش ها سرعت پاسخگویی حدود 26 میلی ثانیه را ثبت کرده که جایی بین متوسط تا مناسب قرار می گیرد و نمی توان آن را بهترین در بازار به حساب آورد. زاویه ی باز شدن نمایشگر نیز حداکثر حدود 150 درجه است (نسبت به 180 درجه ی کامل).

اما نکته ی عجیب اینکه سازنده به دلیل رزولوشن بالا، عملکرد نمایشگر را روی 48 هرتز محدود کرده که هرچند این موضوع در حالت عادی نمایان نیست، اما هنگام انجام بازی های سنگین گرافیکی محسوس خواهد بود. لازم به ذکر است که درگاه Super Port دستگاه از قابلیت پخش تصاویر 4K با نرخ 60 هرتز روی 2 نمایشگر 4K به شکل همزمان برخوردار است که البته استفاده از آن مستلزم صرف هزینه ی اضافه برای نمایشگر خارجی و تهیه ی تبدیل USB Type-C به Mini DisplayPort خواهد بود.

MSI TrueColor

 

به لطف قابلیت True Color Technology، امکان شخصی سازی، ذخیره و حتی اشتراک گذاری تنظیمات رنگ نمایشگر با کاربران دیگر یا گیمیرهای هم تیمی وجود خواهد داشت و در نهایت نیز لازم است اشاره کنیم که ویندوز 10 برخلاف نسخه ی 8.1 مشکلات کمتری با صفحه نمایش 4K دارد و بر همین اساس نمایش فونت ها و دیگر المان های تصویر با دقت مناسبی انجام می گیرد، اما در هر حال هنگام مرور وب و مطالعه با «گوست پرو 4K» برای مشاهده ی دقیق فونت های مرسوم روی نمایشگری با این اندازه و رزولوشن به چشمانی تیز بین نیاز خواهید داشت.

کیبورد

_MG_5808

 

MSI در این لپ تاپ هم مثل بسیاری دیگر از محصولات گیمینگ خود، ساخت کیبورد را به SteelSeries سپرده که در این زمینه از سابقه و اعتبار بسیار مناسبی برخوردار است. دکمه های این کیبورد از نوع  chiclet یا جزیره ای هستند و در ساختشان فناوری موسوم به Silver Lining Printing مورد استفاده قرار گرفته و وجه های عمودی دکمه ها شفاف است که موجب می شود نور backlit روشنایی و خوانایی مناسب تری نسبت به نمونه های عادی داشته باشد.

این کیبورد با فرمت کامل ساخته شده و از بخش numpad نیز برخوردار است که البته همین موضوع موجب شده دکمه ها اندکی دچار در هم رفتگی بوده و فاصله ی آنها به یکدیگر تا حدی نزدیک باشد. علاوه بر این به دلیل باریکی بدنه ارتفاع دکمه ها نیز چندان زیاد نیست اما در مجموع می توان پاسخ لمسی صفحه کلید دستگاه را مناسب ارزیابی کرد.

نکته ی دیگر اینکه سازنده تایوانی به ایجاد تغییرات در کیبورد لپ تاپ های خود علاقه دارد و  در این محصول نیز دکمه ی Windows را از سمت چپ به کنار دکمه ی Ctrl در سمت راست منتقل کرده تا هنگام بازی کردن احتمال برخورد اتفاقی دست کاربر با آن وجود نداشته و دستگاه از بازی خارج نشود. اما باید توجه داشت که با فعال کردن حالت Game Mode این دکمه به شکل نرم افزاری غیر فعال می شود و به نظر می رسد سازنده بیهوده دکمه ی ویندوز را از محلی که کاربران پس از سالها استفاده به آن خو گرفته بودند جابجا کرده است.

علاوه بر این به لطف نرم افزار SteelSeries Engine امکان شخصی سازی کلیدها و تعیین ماکرو برای عملکردهای مختلف وجود دارد و چنین پروفایل هایی می تواند بین گیمیرها به اشتراک نیز گذاشته شود، خصوصیتی که برای هماهنگی و هنگام شرکت در مسابقات برای تیم ها مفید خواهد بود.

SteelSeries Engine

 

این نرم افزار از طراحی مناسبی برخوردار است و عملکردهای آن عمدتاً به شکل drag and drop انجام می گیرد، از جمله تعیین رنگ LED های تعبیه شده در صفحه کلید که یکی از معدود مشخصه های ظاهری مربوط به حوزه ی گیمینگ در این دستگاه هستند. این چراغ ها به شکل پیش فرض کلید ها را به 3 ناحیه با رنگهای متفاوت تقسیم کرده اند، اما قابلیت شخصی سازی دستگاه در این بخش نامحدود است و می توانید ترکیب های بسیار متنوعی را بین رنگها و افکت های مختلف ایجاد کرده و با فشردن همزمان دکمه های «فانکشن» و عدد های 1 تا 4 هریک از این لایه ها را برای کارکردهای مختلف فعال نمایید.

برای مثال می توانید یک پروفایل برای بازی مورد نظر خود تنظیم کرده و چراغ های رنگی را در این پروفایل تنها به دکمه های مورد استفاده در آن بازی اختصاص دهید. پس از انجام بازی و بازگشت به محیط ویندوز یا هنگام استفاده از نرم افزارهای دیگر مثل فتوشاپ نیز فعال کردن ترکیب های رنگی بعدی (تا 4 لایه برای هر پروفایل) به سادگی فشردن 2 دکمه امکان پذیر خواهد بود. نرم افزار SteelSeries Engine همچنین قادر است تعداد فشرده شدن هریک از کلید ها را به شکل جداگانه ثبت کرده و آمار آن را در اختیار کاربر قرار دهد تا امکان مشاهده ی ترکیب های پر کاربردتر و شخصی سازی ماکرو برای آنها وجود داشته باشد.

_MG_5771

 

تاچ پد دستگاه نیز هرچند برای گیمینگ کارایی چندانی نخواهد داشت، اما از دقت مناسبی برخوردار بوده و فضای قابل توجهی نیز به آن اختصاص داده شده است . اما باید توجه داشته باشید که دکمه های پایین این پد با صفحه ی لمسی یکپارچه هستند و خطی برای جداسازی آنها از یکدیگر وجود ندارد، بر همین اساس در بسیاری از موارد هنگامی که بخواهید کلیک کنید، نشانگر ماوس نیز به شکل ناخواسته اندکی جابجا خواهد شد.

کیبورد «گوست پرو 4K» با وجود اینکه مکانیکی نیست، اما در مجموع از عملکرد قابل قبول، امکانات متنوع و ظاهر مناسبی برخوردار است و می توان گفت سازنده می تواند در این بخش نمره ی قبولی را از گیمیرها دریافت نماید، خصوصاً با در نظر داشتن باریکی دستگاه که در بسیاری موارد با میزان کارایی و راحتی کیبورد رابطه ی معکوس دارد.

پخش صدا

_MG_5812

 

MSI ساخت اسپیکر «گوست پرو 4K» را به DynAudio سپرده که یکی از خوش نام ترین ها در نوع به شمار می رود و محصولات رده بالای آن تا ده ها هزار دلار قیمت دارند. MSI می گوید این شرکت دانمارکی بلندی صدای محصول تازه را نسبت به نسل پیشین 10 دسیبل یعنی حدود 50 درصد افزایش داده است، هرچند این میزان (با وجود استفاده از 4 اسپیکر) هنوز هم تحت تاثیر باریکی بدنه قرار دارد و به هیچ عنوان برای بازی یا پخش فیلم و موسیقی کافی به نظر نمی رسد. نسل جدید ضمناً به یک DAC یا مبدل صدای دیجیتال به آنالوگ HiFi ساخت ESS SABRE مجهز است که از دیگر ویژگی های اضافه شده به نسل تازه به حساب می آید و امکان پردازش صدای موسوم به Hi-Res با نرخ نمونه برداری 24bit/192kbps را امکان پذیر می کند.

به لطف همین قطعه استفاده از هدفون های حرفه ای با مقاومت از 16 تا 600 اهم و DNR تا 122dBA با این لپ تاپ ممکن خواهد بود، خصوصیتی که حتی در دنیای کامپیوترهای شخصی و ابزارهای موبایل هم چندان فراگیر نیست و می تواند تجربه ی کاربری گیمینگ را  افزایش دهد. اما گذشته از بهبودهای نرم افزاری، چیزی که بیشتر از همه «گوست پرو 4K» را از نظر پخش صدا نسبت به رقبا متمایز می کند فناوری نرم افزاری موسوم به Nahimic است که به لطف آن می توانید نحوه ی پخش و بلندی صدا را بهبود بخشیده و تجربه کاربری بالاتر از محصولات دیگر در اختیار شما قرار دهد. این نرم افزار همچنین به لطف هماهنگی با XSplit Gamescaster قادر است صدای کاربر را تشخیص داده و ضبط آن را با کیفیت HD آغاز نماید، قابلیتی که برای کاربران علاقه مند به اشتراک گذاری فیلم از بازی های خود، سودمند خواهد بود.

Nahimic

 

در مجموع می توان گفت هرچند کیفیت اسپیکرهای دستگاه مناسب است و جایی بین مدل های GE62 و PE60 2QE قرار می گیرد، اما بلندی صدای اسپیکرهای این لپ تاپ باریک هرگز نمی توانند جای یک هدفون با کیفیت مخصوص گیمینگ را گرفته و برای رسیدن به حداکثر کیفیت لازم است تهیه ی چنین هدفون یا اسپیکرهایی را به شکل جداگانه در نظر داشته باشید.

Dragon Game Center

System Monitor

 

گذشته از نرم افزارهای کیبورد و صدا که در بخش مربوطه به آنها پرداختیم، سازنده نرم افزار دیگری نیز به نام Dragon Game Center برای «گوست پرو 4K» در نظر گرفته که از امکانات مختلفی در زمینه ی بازی کردن برخوردار است. در نخستین بخش که System Monitoring نام دارد می توانید اجزای مختلف سیستم و دمای عملکرد هر یک را تحت نظر داشته باشید. علاوه بر این امکان انتخاب بین حالت های بالاترین قدرت، کمترین مصرف انرژی و حالت بینابین در این بخش وجود دارد و از دیگر امکانات مفید آن نیز می توان به نمایش سرعت عملکرد درگاه های شبکه و وایفای سیستم اشاره کرد.

Utility

 

تب بعدی کم اهمیت ترین بخش است و Utility نام دارد که با مراجعه به آن می توانید میان بر برای اجرای نرم افزارهای مورد نظر خود را در اختیار داشته باشید.

Instant Play

 

در بخش بعدی که Instant Play نام دارد می توانید تنظیمات مختلفی را برای اجرای بازی ها تعیین و به شکل خودکار با آغاز هر بازی فعال نمایید، از جمله حساسیت ماوس، میزان روشنایی و گامای تصویر و بلندی صدا. در نهایت با استفاده از بخش Resource release در این قسمت می توانید برنامه های پر مصرف و غیر ضروری را مشخص کنید تا هنگام اجرای بازی دستگاه آنها را متوقف یا غیر فعال نماید.

Device Setting

 

آخرین بخش Device Settings نام دارد که با استفاده از آن می توانید دکمه ی ویندوز کیبورد را غیر فعال کنید تا خطر برخورد اتفاقی دست و خارج شدن از بازی وجود نداشته باشد (با وجود اینکه سازنده این دکمه را به سمت راست کیبورد انتقال داده). در نهایت آخرین بخش به تعیین قدرت پردازش دستگاه اختصاص دارد که می توانید بر اساس نیاز خود آن را روی گزینه های «حداکثر قدرت»، «مصرف انرژی بهینه» یا حالت بینابین قرار دهید.

عملکرد و قدرت پردازش

_MG_5739

 

تا امروز لپ تاپ های گیمینگ از نظر توان پردازش پس از کامپیوترهای دسکتاپ قرار می گرفتند و عملکرد آنها تحت تاثیر محدودیت های موجود در ساخت ابزارهای قابل حمل قرار می گرفت. اما عرضه ی کارت گرافیک های مبتنی بر معماری Maxwell توسط انویدیا در کنار رونمایی از جدیدترین نسل پردازنده های اینتل موسوم به Skylake موجب شده در سالهای اخیر، جهش قابل توجهی را در عملکرد و کارایی لپ تاپ های گیمینگ شاهد باشیم، از جمله «گوست پرو 4K» که یکی از جدیدترین مدل های سری GS60 به حساب می آید و از آخرین دستیافته های حوزه فناوری بهره مند است.

هرچند استفاده از آخرین نسل پردازنده های اینتل در جدیدترین مدل از «گوست پرو 4K» ویژگی جذابی به حساب می آید، اما باید توجه داشت که این لپ تاپ به نمایشگر 4K مجهز است، آن هم در حالی که هنوز قدرت کارت های گرافیک و توان پردازش بسیاری از محصولات فعلی برای اجرای بازی ها با این تعداد پیکسل کافی به نظر نمی رسد. از طرف دیگر، قرار دادن سخت افزار بسیار قوی در یک بدنه ی بسیار باریک فلزی می تواند به افزایش بیش از حد حرارت منجر گردد، مثل مدل MSI GS60 2PE Ghost Pro 3K که به چنین مشکلی دچار بود آن هم با وجود رزولوشن پایینتر نمایشگر. برای روشن شدن موضوع، بررسی عملکرد دستگاه را با نرم افزارهای بنچمارک آغاز کردیم.

اما پیش از پرداختن به نتایج کسب شده لازم است اشاره کنیم نسخه ای که در این بررسی مورد استفاده قرار گرفته به پردازنده Core i7 6700HQ مجهز است که از 4 هسته با توان 2.6 گیگاهرتز بهره می برد و از دیگر ویژگی های آن می توان به امکان اورکلاک قدرت تا 3.5 گیگاهرتز به لطف Turbo Boost و قابلیت Hyper-Threading اشاره کرد. کارت گرافیک دستگاه نیز Nvidia GTX970m است که از 3 گیگابایت حافظه ی GDDR5 بهره می برد و در نهایت 16 گیگابایت نیز حافظه ی رم برای دستگاه در نظر گرفته شده است.

CINEBENCH R11.5 64 Bit

xcinebench-r115.png.pagespeed.ic._TM4hs51Ab

 

این ابزار مبتنی بر نرم افزار CINEMA 4D ساخته شده، نرم افزاری که در ساخت جلوه های ویژه فیلم هایی از جمله جنگ ستارگان، مرد عنکبوتی و ماجراهای نارینا مورد استفاده قرار گرفته و بر همین اساس می توان آن را روشی مناسب برای سنجش و مقایسه حداکثر توانایی کارت گرافیک و پردازنده به حساب آورد. «گوست پرو 4K» در این بنچمارک با کسب امتیاز 72 بالاتر از تمام رقبای خود قرار گرفت، غیر از MSI GT80 Titan که البته به پردازنده 4980HQ Extreme Edition (یک نسل قدیمی تر از اسکای لیک) مجهز است و با این وجود به دلیل قدرت بالاتر قیمت بالاتری نیز خواهد داشت.

CINEBENCH 15

cinebench-r15

 

در نسخه ی جدیدتر این نرم افزار نیز شرایط به همین منوال است و «گوست پرو 4K» به لطف پردازنده 6700HQ سری اسکای لیک، پس از رقیب هم سنگر خود، مقام دوم را به خود اختصاص داد. این نرم افزار یکی از معتبر ترین نمونه ها در نوع خود به حساب می آید و در آخرین نسخه قادر است تا 256 نخ (thread) پردازش را به شکل همزمان بررسی نماید


افزایش سهم هوآوی در بازار تلفن های هوشمند به لطف افزایش جدید

افزایش سهم هوآوی در بازار تلفن های هوشمند به لطف افزایش جدید

بازار تلفن های هوشمند در چند سال اخیر بسیار تغییر کرده و بازیگران تازه ای در آن رشد یافته اند. از آن طرف نیز برخی غول های سابق پای در مسیر افول گذاشته اند. شرکت هوآوی یکی از آن قدرت های نوظهور بازار است که حالا توانسته بعد از اپل و سامسونگ بیشترین سهم را در اختیار خود بگیرد. اما برخلاف تصور بسیاری از ما، این فروش صرفاً محدود به خود کشور چین و برخی بازارهای در حال رشد نمی شود. آمارهای موسسه گارتنر نشان می دهد که تقاضا برای موبایل های این شرکت در آمریکا و اروپا نیز به شکل چشمگیری افزایش یافته است.

وقتی به آمار کلی فروش موبایل ها در دنیا نگاه می کنیم، می بینیم که رشد این بازار به سبب اشباع آن، به طور محسوسی کند شده است. اما همین مسئله برای برخی از بازیگران نوظهور به فرصتی برای تثبیت موقعیت خود بدل شده است.

شرکت هایی چون هوآوی و اوپو چنین وضعیتی دارند. آمارهای گارتنر نشان می دهد که هوآوی در سه ماهه اول سال 2016 با افزایش فروش قابل توجهی مواجه بوده و حالا 8.3 از کل بازار تلفن های هوشمند را در اختیار دارد. نکته جالب در اینجاست که بخش عمده ای از این افزایش فروش به علت افزایش تقاضا برای موبایل های شرکت مذکور در اروپا و آمریکا بوده است.

اوپو نیز توانسته نسبت به سال قبل فروش خود را حدود دو برابر افزایش دهد، گرچه هنوز هم سهم زیادی از این فروش متعلق به چین و برخی دیگر از کشورهای آسیایی است.

البته همه کمپانی های چینی به اندازه این دو شرکت موفق نبوده اند؛ برندهایی چون لنوو و شیائومی در سه ماهه اول سال 2016 با افت محسوسی در مشتریان خود مواجه شده اند. گرچه شکست های آنها در مقابل شکست پلتفرم ویندوز چندان به چشم نمی آید، چراکه سهم موبایل های ویندوزی حالا به حدود 1 درصد از کل بازار کاهش یافته. در حالی که آنها در طی چند سال گذشته به زحمت خود را تا سهم 5 درصدی نیز بالا کشیده بودند.


چرا Daydream VR اهمیت دارد و چگونه می تواند واقعیت مجازی جدید

چرا Daydream VR اهمیت دارد و چگونه می تواند واقعیت مجازی جدید چرا Daydream VR اهمیت دارد و چگونه می تواند واقعیت مجازی جدید

در کنفرانس Google I/O سال 2014، یک جعبه مقوایی کوچک، تقریبا تمام اخبار مهمی که در آن روز اعلام شده بود را تحت الشعاع خود قرار داد. گوگل با شوخ طبعی یک محصول جدید ارزان قیمت با نام Google Cardboard را معرفی کرد که هدست واقعیت مجازی کاغذی و دست ساز بود و قدرت اش را از تلفن های همراه می گرفت، هدستی که قرار بود رقیب آکیلس ریفت باشد.

طی دو سال بعدی که به امروز ختم می شود، کاردبورد کاری کرد که مردم در سراسر جهان با فناوی واقعیت مجازی آشنا شوند و بدانند که چه در انتظارشان است. روزنامه نیویورک تایمز یک میلیون از کاردبوردهای گوگل را در شماره یکشنبه خود به رایگان منتشر کرد تا مردم معمولی آینده دنیای تکنولوژی را حداقل در ابعادی کوچک لمس کنند.

اما برای کلی باور (Clay Bavor)، که مدت ها در گوگل کار می کرد و حالا امسال به ریاست بخش واقعیت مجازی رسیده، کاردبورد در واقع اسب تروا بود؛ پروژه ای کوچک و کم ریسک که شاید روزی به چیزی بزرگ تر تبدیل می شد: «ما می دانستیم که کاردبورد تا همین حد و حدود پیش می رود. در بحث تعامل و فراگیرسازی در همین حد می شود کار انجام داد. جدا نگاه کنید، این فقط یک تکه مقوا است و یک تلفن که فقط قرار بوده یک تلفن همراه باشد.»

قیمت کاردبورد و در دسترس بودن اش، آن را محبوب کرد اما آن ها در عوض کیفیت تجربه و طول مدت را کاهش دادند. بعد از دو سال، گوگل می خواهد پلتفرم واقعیت مجازی موبایلی بسازد که نه تنها مردم را با آن آشنا می کند، بلکه می خواهد از آن در مدت زمان طولانی لذت ببرند.

این پلتفرم Daydream نام دارد، یک رویکرد اندرویدی برای واقعیت مجازی که هفته گذشته در کنفرانس Google I/O معرفی شد. برخلاف کاردبورد، اپلیکیشن های Daydream فقط روی تلفن های جدیدی که تاییدیه گوگل را گرفته باشند نصب و اجرا می شوند، تلفن هایی که باید سخت افزار مخصوصی در بر داشته باشند، مثل سنسورهای تشخیص حرکت سر یا نمایشگرهای بسیار با کیفیت با قابلیت های خاص.

شرکای سخت افزاری گوگل چیزی به من و شما می فروشند که این کمپانی وعده داده فوق العاده هدست های راحت و ارگونومیکی باشند. در کنار آن یک کنترلر حرکتی هم عرضه خواهد شد. و همچنین حالت VR Mode در اندروید N نیز دربردارنده ورژن واقعیت مجازی بسیاری از اپلیکیشن ها مثل پلی استور و یوتوب خواهد بود. بدون آنکه لازم باشد هدست را از روی سرتان بردارید، می توانید کارهای بی شماری درون آن انجام دهید.

به طور کلی، عناصر ابتدایی Daydream پیش از کنفرانس Google I/O لو رفته بودند اما رونمایی گوگل دقیقا آن چیزی نبود که همه انتظارش را داشتند. یک سری گزارش و شایعه به این ختم شده بود که گوگل هدستی کاملا مستقل و متکی معرفی می کند یا اینکه احتمالا از سنسورهای پروژه تانگو برای تشخیص حرکات بیرونی و قابلیت حرکت افراد استفاده خواهد کرد تا به نوعی خود را نزدیک تر نسبت به ریفت و وایو نگه دارد.

 

stock-google-cardboard-vr-0194.0

 

اما آنچه که گوگل نمایش داد، بیشتر شبیه به Gear VR سامسونگ است، هدست سیاه و سفیدی که یک جایگاه ویژه برای پرچمداران سامسونگ داشته و می تواند محتوای واقعیت مجازی را نمایش دهد. اگر گوگل مسیر خود را در پیش گیرد، یکی از مهم ترین دستاوردهای کوتاه مدت فناوری واقعیت مجازی را پدید خواهد آورد.

Gear VR تنها هدست موبایلی شناخته شده پس از کاردبورد است و در حالی که قطعه ای ناب از ترکیب هوشمندی و مهندسی بی نظیر است، هیچ وقت نمی توان آن را به چشم پلتفرمی بالغ نگاه کرد. این هدست با تلفن بسیاری از مردم کار نمی کند، بسیار بزرگ است و رابط آن باید بر اساس سیستم عامل فعلی مورد استفاده سامسونگ ساخته می شد (که خود براساس اندروید است). استفاده از آن همیشه احساس سازش را به همراه داشت، کاری که مجبورید انجام دهید، چون آکیلس ریفت را نمی توان همه جا برد.

باز هم با این حال، Gear VR تنها راه مناسب برای دسترسی به بازی ها و این حجم از ویدیوهای واقعیت مجازی به شمار می رود، فرمتی که بسیار محبوب است اما بیشتر روی وایو و ریفت دیده شده. ولی واقعیت مجازی موبایلی مزایای خاص خودش را دارد، مثل اینکه شما هیچوقت اسیر سیم ها نمی شوید. نسبت کسانی که موبایل های پیشرفته دارند نسبت به کسانی که کامپیوترهای گیمینگ هزار دلاری دارند هم بیشتر است.

پس جا برای رقابت دسته ای جدید از هدست ها کاملا باز است. Daydream برای موفق شدن لازم نیست از Gear VR پیشرفته تر باشد، فقط باید راه دست تر را در پیش گرفته و بیشتر در دسترس باشد.

کلی باور می گوید: «Daydream پلتفرم واقعیت مجازی ما است.»

نه فقط یک هدست، بلکه پلتفرم. تمام پروژه بر اساس این فرض بنا شد که گوگل می تواند تمام بخش های تجربه واقعیت مجازی را از تک تک قطعات یک اسمارتفون ها رابط اندرویدی شکل دهد. باور می گوید: «ما حین طراحی می دانستیم که هر بخش قرار است چگونه به نظر برسد. هیچ چیز لازم نبود اضافه شود.»

بنابراین یک تلفن شامل همه چیز می شود و لازم نیست چیز اضافه ای از هدست آویزان شود؛ برخلاف Gear VR که حسگری مخصوص داشت. علاوه بر این، هدست باید سبک بوده و لنزهای قدرتمندی هم داشته باشد.

ریموت کنترل Daydream که باید همراه با هدست عرضه شود نیز بسیار ساده است. یک مستطیل سفید رنگ با گوشه های لطیف و گرد که به لطف سنسورهای درونی اش می تواند انواع حرکات چرخشی و مختلف را تشخیص دهد و به کاربران اجازه می دهد تا به راحتی در محیط واقعیت مجازی بگردند، بدون اینکه سر خود را به این سو و آن سو حرکت دهند.

هفته پیش که گوگل یک تصویر ساده از کنترلر و هدست اش منتشر کرد، جزئیات بسیاری را شاهد نبودیم. باور هم می گوید اطلاعات کثیری در مورد هدست و کنترلر وجود دارد که آن تصویر نمی تواند همه اش را منتقل کند، پس بنابراین باید بیشتر منتظر ماند و دید که راهکار گوگل برای داشتن یک کنترل راحت روی محتوای واقعیت مجازی چیست.

 

YouTube_VR_app.0

 

آنچه که می تواند Daydream را فوق العاده طبیعی نشان دهد، ترکیب ویژگی های آشنای اندروید با خصلت های واقعیت مجازی است. پلی استور وی آر برای مثال مشتمل بر تمامی اپ ها خواهد بود که هر کدام بخش تصاویر مخصوصی دارند، تصاویری که باور به جای Screenshot به آن ها Worldshot می گوید. تصاویر 360 درجه ای که شما را به درون محیط اپ تلپورت می کنند.

صفحه اصلی Daydream پنجره ای است به سوی تمامی محتواهای تولید شده، از تجربه های خاص گرفته تا ویدیوها و عکس های 360 درجه که می توان درون شان غوطه ور شد. پیدا کردن تجربه های این چنینی در این محیط بسیار ساده تر خواهد بود. از سوی دیگر یوتوب هم در Gear VR مشکل بزرگی بود. یا باید گردن بسیار منعطفی می داشتید یا یک صندلی چرخ دار مناسب، تا بتوانید ویدیوها را به خوبی ببینید.

اما در Daydream کاربر می تواند با ریموت مخصوصی که در دستش دارد در محیط بچرخد، اما با این حال، حرکت سر هم به نرمی برخی چرخش ها را اجرا کند. گوگل می خواهد پیدا کردن و دانلود کردن محتوا و اپلیکیشن واقعیت مجازی را روی هدست ها آسان کند و اندروید N آغاز ماجرا است.

اکوسیستم پایدار اندروید واقعیت مجازی به فاکتورهای بسیاری مرتبط است. قبل از هر چیز، تصور می شود که موبایل های Daydream-Ready (یعنی محصولاتی که از سخت افزار مورد نیاز پلتفرم برخوردار هستند) توسعه یافته از سوی سامسونگ، HTC، هوآوی، ال جی و دیگر کمپانی های مطرح، برای کارهای روزانه هم مناسب بوده و کاربران به خریدشان مجاب می شوند.

همچنین با توجه به ذهنیتی که تا به امروز از پتنت مربوط به هدست های Daydream داریم، می توان تصور کرد که شرکای گوگل در حال ساخت هدست هایی بسیار کم وزن، راحت، ارگونومیک و زیبا هستند. البته در پرانتز باید اشاره کرد که گرچه Daydream آمده تا واقعیت مجازی با کیفیت را روی دامنه وسیعی از اسمارت فون ها در اختیار بگذارد، هنوز مشخص نیست که آیا تمام هدست های Daydream با تمام موبایل های Daydream-Ready سازگاری خواهند داشت یا مردم مجبورند برندهای خاصی را براساس موبایل خود تهیه کنند. و گوگل برای اینکه موفق شود، باید دست به دامان چیزی شود که در گذشته، از آن اجتناب کرده است: یعنی استفاده درست از پلی استور.

باور می گوید که گوگل در قبال اپلیکیشن های Daydream، رویکردی «بسیار، بسیار قوی» در پیش گرفته و به چیزهایی چون کیفیت، پرفورمنس، فریم ریت و تاخیر تصویر توجه می کند. به گفته وی، گوگل می خواهد کیفیتی مناسب از واقعیت مجازی را برای کاربران خود به ارمغان بیاورد و حاضر نیست کاربران را با مشکلاتی از قبیل دچار شدن به حالت تحوع مواجه کند.

یکی از دلایلی که پلتفرم مورد بحث در I/O معرفی شد، این است که توسعه دهندگان بتوانند کار با سیستم را آغاز کنند؛ حتی پیش از آن که به هدست ها دسترسی داشته باشند. Unity و Epic، دو کمپانی تولیدکننده بزرگترین موتورهای بازیسازی جهان هم موتور خود را برای واقعیت مجازی بهینه کرده اند و از آنها پشتیبانی می کنند. در این میان گوگل هم چند دموی تجربی عرضه کرده که به مردم، نحوه کارکرد کنترلر حرکتی را نشان می دهند. مدیر محصولات گوگل، ناتان مارتز (Nathan Martz)، می گوید در حالی که توسعه دهندگان در انتظار عرض کنترلر هستند، می توانند از اسمارت فون خود به عنوان کنترلر استفاده نموده و با قرار دادن استیکری روی نمایشگر، جای دکمه ها و ترک پد کنترلر را شبیه سازی کنند.

 

ScreenStickerDaydream_Composite_Fixed.0

 

با وجود محبوبیت روز افزودن واقعیت مجازی، این تکنولوژی هنوز با موانع متعددی در تولید محصول مواجه است و گوگل احتمالا در نهایت، بسیاری از محتویات خود را از Gear VR سامسونگ قرض خواهد گرفت؛ در واقع آنها تا به امروز، اپلیکیشن های نت فلیکس و Hulu پلتفرم سامسونگ را به Daydream آورده اند.

این مسئله سبب می شود تا سوالی جنجال برانگیز برایمان مطرح شود: چه اتفاقی می افتد وقتی که سازنده اندروید و یکی از بزرگ ترین کمپانی های تولیدکننده موبایل های اندرویدی، در حال رقابت در عرصه واقعیت مجازی با یکدیگر باشند؟ سامسونگ یکی از شرکای پروژه Daydream است اما گوگل از صحبت درباره چگونگی رقابت با Gear VR سر باز می زند.

مطمئنا سامسونگ با توجه به همکاری فعلی اش با آکیلس، نمی تواند هدست Gear VR را دچار تغییرات گسترده نموده و آن را به هدستی براساس پلتفرم Daydream تبدیل کند. خصوصا به این خاطر که مدیر فنی آکیلس، جان کارمک (John Carmack)، وقت بسیار زیادی صرف بهینه سازی موبایل های اندرویدی سامسونگ با Gear VR کرده است. باور هم نگاهی تردیدآمیز به این مسئله داشته و می گوید که دقیقا نمی داند گوگل و سامسونگ چطور در کنار یکدیگر به کار خود ادامه خواهند داد.

مهم نیست که چند تن از توسعه دهندگان اندروید حالا به گوگل در پروژه Daydream کمک می کنند، این پلتفرم هنوز یک نقطه ضعف بزرگ دارد: برخلاف کاردبورد، توسعه دهندگان نمی توانند محصولاتشان را به دست میلیون ها دارنده موبایل های آیفون و سیستم عامل iOS برسانند. نسخه اصلی کاردبورد، تنها به اندروید محدود بود اما نسخه تکامی یافته آن در کمتر از یک سال به بازار عرضه شد که با iOS هم سازگاری داشت.

به نظر می رسد که در آینده نزدیک، iOS هیچ نقشی در برنامه های گوگل نسبت به Daydream ایفا نمی کند. البته باور می گوید که دستیابی به پرفورمنس مناسب، نیازمند اعمال تغییرات گسترده در سیستم عامل است و تحقق چنین هدفی صرفا مشابه پورت کردن اپلیکیشن های Gmail یا گوگل مپس به روی آیفون نیست.

حداقل در بازه زمانی فعلی، کاربران iOS همچنان می توانند به استفاده از کاردبورد ادامه دهند که به گفته گوگل، پشتیبانی از آن تا بعد از عرضه Daydream هم ادامه می یابد. باور اعتقاد دارد: «ما کاردبورد را تا حد زیادی به جلو برده ایم. ما به سرمایه گذاری روی کاردبورد ادامه خواهیم داد و فکر می کنیم که این هدست، چیزی جالب توجه و مهم است.»

اما درباره آینده نسبتا دور و طراحی پیشرفته ای که گوگل در آزمایشگاه های خود به دنبال تحقق آن است چه می توان گفت؟ «اگر سه سال به جلو برویم، همه چیز کاملا متفاوت به نظر می رسد، درست است؟ در آن زمان، دستگاه های واقعت مجازی قابل حمل، در هر شکل و اندازه یافت می شوند.» باور با بیان این مسئله، می گوید که Daydream در نهایت از تمام آن دستگاه ها پشتیبانی خواهد کرد.

اما در حال حاضر، تیم Daydream تمرکز خود را روی واقعیت مجازی در حوزه موبایل های هوشمند معطوف کرده است. «ما فکر می کنیم که نکته ای فوق العاده در رابطه با این دستگاه ها وجود دارد، این اسمارت فون ها؛ اگر آنها را به درستی بسازید، به تجربه ای واقعا با کیفیت از واقعیت مجازی دست خواهید یافت.» باور ادامه می دهد: «استفاده از اسمارت فون هایی که مردم آنها را خریداری می کنند و هر دو سال یکبار، نسخه ارتقا یافته اش را تهیه می نمایند، منطقی ترین کار ممکن است.»


مقایسه iPhone SE با Xperia Z5 Compact؛ جدال جدید

مقایسه iPhone SE با Xperia Z5 Compact؛ جدال  جدید

زمانی که نخستین آیفون رونمایی شد، نمایشگر 3.5 اینچی آن در مقابل موبایل های صفحه کلید دار آن زمان غول آسا به نظر می رسید و پنج سالی طول کشید تا اندازه ی متوسط صفحه نمایش تلفن های هوشمند به 4 اینچ افزایش پیدا کند. اما پس از آن روند بزرگتر شدن این ابزارها سرعت گرفت و در عرض دو سال تا حدود 5 اینچ افزایش یافت و اکنون، 5.5 اینچ برای ساخت تلفن هوشمند رقم مرسومی بین تولید کنندگان به حساب می آید.

هرچند تردیدی وجود ندارد که مرور وب و تماشای ویدیو روی نمایشگر های بزرگتر لذت بیشتری خواهد داشت، اما کاربران بسیاری هستند که به دلیل ارگونومی مناسب تر، حمل ساده تر یا حتی انگشتان کوچک تر، اندازه ی همان تلفن های هوشمند قدیمی تر را ترجیح می دهند و علاقه ای به همراه شدن با روند افزایش اندازه ندارند؛ کاربرانی که بر اساس آمارها تا 40 درصد بازار را تشکیل داده اند اما مدتهاست که محصول چندان جذابی برای آنها به بازار عرضه نمی شود.

در چنین شرایطی، سونی یکی از معدود تولید کنندگان به حساب می آید که به ساخت تلفن های هوشمند کوچک ادامه می دهد و تاکنون محصولات قابل توجه و مجهز به قابلیت هایی پیشرفته را به عنوان نسخه ی کامپکت از پرچمداران خود به بازار عرضه کرده است.

روند شرکت ژاپنی تاکنون به این شکل بوده که هر شش ماه یک پرچمدار بروزرسانی شده معرفی کرده و یکبار در میان، یک نسخه ی مشابه از آن را با سخت افزار یکسان، اندازه ی کوچکتر و پسوند «Compact» عرضه نماید، سری محصولاتی که آخرین آنها Xperia Z5 Compact (بررسی دیجیاتو) نام دارد.

در سوی دیگر این طیف نیز اپل قرار دارد که مثل بسیاری از دیگر تولید کنندگان، مدتهاست علاقه ای به عرضه ی محصولات کوچک نشان نداده و هر دو سال یک پرچمدار بزرگتر را با طراحی تازه به بازار عرضه می کند. اما به نظر می رسد فروش 30 میلیون از آیفون های قدیمی و کوچکتر در سال گذشته زیر دندان اپل مزه کرده تا بار دیگر شاهد عرضه ی یک تلفن هوشمند 4 اینچی باشیم که ماه گذشته با نام iPhone SE (بررسی دیجیاتو) رونمایی شد.

اپل البته با عرضه ی چنین محصولی در یک استراتژی مشابه شرکت ژاپنی، خصوصیات سخت افزاری آخرین پرچمدار خود یعنی iPhone 6S را درون بدنه ی iPhone 5 قرار داده تا همزمان دو نشان را با یک تیر زده باشد. این شرکت با عرضه ی محصول تازه از یک سو کاربران علاقه مند به موبایل های کوچک را به سوی خود جلب کرده و از سوی دیگر، با استفاده ی مجدد از طراحی و برخی از ویژگی های iPhone 5 که 4 سال از عرضه ی آن گذشته، هزینه ی تولید را پایین آورده و ارزان ترین آیفون تاریخ را با قیمت 399 دلار عرضه نموده است تا کاربران کشورهای در حال توسعه نیز، در دایره ی خریداران احتمالی این محصول قرار گیرند.

با بررسی دیجیاتو همراه باشید تا ببینیم عنوان بهترین تلفن هوشمند کوچک در نهایت به پلتفرم موبایل اپل تعلق می گیرد یا اندروید.

طراحی

 

_MG_4953

 

حدود 10 سال پیش، نمایشگر دستگاه تنها حدود 30 درصد سطح بدنه ی موبایل ها را تشکیل می داد و تمرکز اصلی سازندگان روی راحتی تایپ با کیبورد قرار داشت، اما با حذف صفحه کلید در نخستین آیفون و روی آوردن سازندگان به ساخت تلفن های هوشمند مجهز به نمایشگر لمسی، مسابقه برای کاهش حاشیه های اطراف نمایشگر آغاز شد و اکنون دیگر مشاهده ی صفحه نمایش های موسوم به bezzle-less یا بدون حاشیه که تا نزدیک به 80 درصد از بدنه را به خود اختصاص داده باشند حتی در تلفن های هوشمند نه چندان گران قیمت مثل محصولات شارپ، سری آنر و خانواده ی نکسوس هم تعجب چندانی در پی نخواهد داشت.

اما هر دو تلفن هوشمند مورد بحث خارج از این معادله قرار می گیرند، در یک سو طراحی آیفون جدید، شما را به دورانی می برد که اختصاص 60 درصد از بدنه به نمایشگر زیبا و چشم نواز به نظر می رسید و در سوی دیگر نیز، سونی به دلیل استفاده از زبان طراحی مینیمال موسوم به اومنی بالانس بخش پایین نمایشگر را کاملا خالی و ساده در نظر گرفته و همین موضوع موجب می شود حاشیه های نمایشگر بیشتر از آن چیزی که هست به نظر برسد، آن هم با وجود اینکه نسبت صفحه نمایش به بدنه در این تلفن هوشمند 70 درصد است.

 

_MG_4956

 

خالی بودن پایین نمایشگر در حالی است که «زد 5 کامپکت» در کنار برادران بزرگتر خود نخستین پرچمداران سونی هستند که به حسگر اثر انگشت مجهز شده اند، اما سازنده لبه ی سمت راست بدنه را برای قرار گیری این قطعه انتخاب کرده است، محلی که به مراتب از جلو یا پشت بدنه مناسب تر است و ارزش خالی ماندن پایین نمایشگر را خواهد داشت.

سونی بهترین مکان را برای حسگر اثر انگشت انتخاب کرده است

اگر حسگر اثر انگشت پشت بدنه قرار داشته باشد، به سادگی و در حالت طبیعی زیر انگشت کاربر قرار می گیرد اما مواقعی که تلفن هوشمند روی میز قرار دارد قابل دسترس نیست. اگر جلوی دستگاه باشد روی میز هم قابل استفاده خواهد بود اما دسترسی به آن به سادگی پشت بدنه نیست. اما کنار بدنه جایی است که به طور معمول هنگام در دست داشتن تلفن هوشمند انگشت شست شما روی آن قرار می گیرد و حتی روی میز هم با انگشت اشاره قابل استفاده خواهد بود، بر همین اساس می توان گفت سونی به خوبی بهترین محل را برای تعبیه کردن حسگر اثر انگشت در پرچمداران خود یافته است.

 

_MG_4966

 

علاوه بر این، نه تنها «زد 5 کامپکت» یک اسپیکر از «آیفون SE» بیشتر دارد، بلکه اسپیکرهای آن در بالا و پایین نمایشگر واقع شده اند که صدا را مستقیم به سوی کاربر پخش می کنند و مسیر آنها توسط دست کاربر سد نخواهد شد. در نتیجه باید گفت در این بخش هم شرکت ژاپنی محل مناسب تری را نسبت به رقیب آمریکایی برگزیده است.

 

IMG_2119

 

هرچند محل حسگر اثر انگشت و اسپیکر در «زد 5 کامپکت» مناسب تر است، اما در عوض «آیفون SE» با ابعاد 123.8 در 58.6 میلی متر و به لطف نمایشگر 4 اینچی کوچکتر است و استفاده از آن با یک دست ساده تر خواهد بود و با وجود بدنه فلزی، 113 گرم وزن دارد که از اکسپریای 138 گرمی و پلاستیکی، سبک تر به حساب می آید.

علاوه بر این، باید توجه داشته باشید که سونی در نسخه ی کامپکت، به جای فلز از نوار پلاستیکی در اطراف بدنه استفاده می کند، در حالی که «آیفون SE» به بدنه ی یک پرچمدار فلزی مجهز شده و بر همین اساس، با وجود اینکه طراحی آن به چند سال گذشته باز می گردد، اما از کیفیت ساخت مناسب تری برخوردار است، آن هم در حالی که قیمت دو محصول به یکدیگر نزدیک است.

 

_MG_4970

 

شاید اگر سونی این تلفن هوشمند را به عنوان پرچمدار معرفی نمی کرد برخی از چنین ایراد هایی قابل چشم پوشی بودند، اما طراحی نوار پلاستیکی اطراف دستگاه به شکلی است که ضخامت 8.9 میلی متری این تلفن هوشمند از آنچه هست هم بیشتر به نظر برسد، آن هم در حالی که آیفون با وجود استفاده از طراحی مربوط به چهار سال پیش، 7.6 میلی متر ضخامت دارد.

 

_MG_4976

 

علاوه بر این باید اشاره کنیم که اپل در محصول تازه لبه های دستگاه را در پروسه ای موسوم به matt-chamfer به شکل پخ طراحی کرده و این موضوع در کنار زاویه دار بودن گوشه ها موجب شده «آیفون SE» به شکل مناسبی درون دست کاربر قرار گرفته و نسبت به بدنه ی تخت و لبه های تیز «زد 5 کامپکت» از ارگونومی بهتری برخودار باشد.

 

_MG_4984

 

هر دو سازنده پشت بدنه را به شکل کاملا تخت طراحی کرده اند و لوگوی تولید کننده در این قسمت مشاهده می شود، با این تفاوت که لوگوی اپل از استیل ضد خش ساخته شده و در میان دو بخش سفید رنگ پلاستیکی مربوط به تجهیزات ارتباطی قرار گرفته اما سونی طراحی کاملاً ساده را برگزیده و حتی توضیحات اجباری مربوط به استاندارد های دستگاه را به تکه کاغذی منتقل کرده که به شکل کشویی از درگاه کنار بدنه خارج می شود تا پشت بدنه در مینیمال ترین حالت و عاری از هرگونه زوائد غیر ضروری به نظر برسد.

 

_MG_5015

 

برای دسترسی به این درگاه که جایگاه کارت حافظه و سیم کارت را درون خود قرار داده لازم است درپوش سمت چپ بدنه را باز کنید و دیگر دکمه ها در سوی دیگر قرار دارند، از جمله دکمه روشن و خاموش که حسگر اثر انگشت درونش قرار دارد، دکمه های کنترل صدا در پایین آن و در نهایت دکمه ی فیزیکی شاتر که در حالت افقی زیر انگشت اشاره دست راست قرار می گیرد و از اهمیت تجربه کاربری عکاسی برای سازنده حکایت دارد. در بالای بدنه نیز ورودی هدفون مشاهده می گردد و درگاه Micro USB به تنهایی در بخش زیرین بدنه انجام وظیفه می کند، البته بدون اینکه درپوشی برای محافظت از آن وجود داشته باشد.

 

_MG_5007

 

عدم وجود درپوش از این جهت اهمیت دارد که بدنه ی پرچمدار سونی به لطف گواهی IP68 در مقابل آب و غبار مقاوم است و می توانید تا 30 دقیقه آن را در ارتفاع 1.5 متری غوطه ور نمایید، اما سازنده از مدتی پیش موفق شد درپوش درگاه USB ابزارهای موبایل ضد آب خود را حذف نماید تا راحتی شارژ و انتقال فایل در این تلفن هوشمند تحت تاثیر ضد آب بودن بدنه قرار نگیرد.

 

IMG_2126

 

اپل اما از نظر محل قرار گیری دکمه ها کاملاً برعکس عمل کرده و دکمه های کنترل صدا و سایلنت کردن دستگاه را در سمت چپ و درگاه مربوط به سیم کارت را در سمت راست بدنه قرار داده است. در نمای پایین ورودی هدفون در کنار اسپیکر و درگاه Lightning قرار گرفته و در نهایت دکمه ی Power در بالای بدنه و محل سنتی خود مشاهده می شود، مکانی که البته مدتی است برای تعبیه کردن این دکمه مرسوم نیست و امکان دارد در ابتدای استفاده از «آیفون SE» چند باری اشتباهاً لبه ی راست دستگاه را برای یافتن آن لمس کنید.

 

_MG_4983

 

هر دو سازنده 4 رنگ مختلف را برای محصول خود در نظر گرفته اند که برای سونی شامل مشکی، سفید، زرد و صورتی و برای محصول اپل شامل مشکی، صورتی (رز گلد)، طلایی و خاکستری خواهد بود. علاوه بر این لازم است اشاره کنیم که هرچند بدنه ی فلزی آیفون در برابر جذب اثر انگشت از مقاومت مناسبی برخوردار است، اما هیچ چیز از این نظر به شیشه ی مات مورد استفاده در «زد 5 کامپکت» نمی رسد که به ندرت پیش می آید اثر انگشت روی آن مشاهده نمایید.

در مجموع باید بگوییم «آیفون SE» با توجه به ابعاد کوچکتر، وزن کمتر و بدنه باریک تر، از ارگونومی مناسب تری برخوردار است و حس لمس بدنه ی فلزی آن با نوار پلاستیکی و ضخیم «زد 5 کامپکت» قابل مقایسه نیست. اما تلفن هوشمند ژاپنی نیز در این بخش کاملاً خلع سلاح به حساب نمی آید و از مزیت های طراحی آن می توان به محل قرار گیری اسپیکر ها، حسگر اثر انگشت و نسبت مناسب تر نمایشگر به بدنه اشاره کرد.

نمایشگر

 

_MG_5002

 

علاوه بر کوچک بودن، هر دو تلفن هوشمند نمایشگر مشابه با محصولات قدیمی تر از خود را مورد استفاده قرار داده اند. «زد 5 کامپکت» به همان نمایشگر 4.6 اینچی IPS با رزولوشن 720 در 1280 و تراکم 319 پیکسل در هر اینچ مجهز است که پیشتر در Z1 Compact و Z3 Compact نیز مشاهده کرده بودیم. برای «آیفون SE» یک صفحه نمایش4 اینچی IPS با رزولوشن 640 در 1136 و تراکم 326 پیکسل در هر اینچ در نظر گرفته شده که خصوصیات آن به سال 2010 باز می گردد و به این معناست که تلفن هوشمند جدید از فناوری تاچ سه بعدی برای تشخیص میزان فشار وارد شده توسط کاربر پشتیبانی نمی کند.

رزولوشن نمایشگر هر دو تلفن هوشمند نسبت به اندازه ی دستگاه کافی است

نگاهی به خصوصیات نمایشگر «زد 5 کامپکت» نشان می دهد سازنده فناوری های متعددی را در ساخت آن مورد استفاده قرار داده است، از جمله Live Colour LED، TRILUMINOS، Live Colour Creation و موتور X-Reality که به کاهش نویز و افزایش شفافیت تصویر منجر می گردد. نمایشگر Retina ی آیفون نیز نخستین باری که عرضه شد کمتر رقیبی توانایی رقابت با آن را داشت و حتی هنوز هم در زمره ی نمونه های با کیفیت به حساب می آید.

اگر با وجود چنین ویژگی هایی اعتقاد دارید رزولوشن این دو نمایشگر برای سال 2016 کافی نیست لازم است به اندازه ی دستگاه نیز توجه داشته باشید، چرا که با در نظر گرفتن این المان، رزولوشن هر دو نمایشگر کاملاً کافی است و هر دو تلفن هوشمند از کیفیت قابل قبولی در این بخش برخوردار هستند.

 

_MG_5013

 

وضوح تصویر هر دو نمایشگر کافی است و نحوه ی نمایش رنگها پویا به نظر می رسد، با این تفاوت که رنگ سفید «زد 5 کامپکت» تا حدی به آبی تمایل دارد که از گرایش به سمت رنگهای سرد در این نمایشگر حکایت دارد. حداکثر روشنایی هر دو صفحه نمایش برای محیط های پر نور کافی است، اما با این وجود آیفون به دلیل بازتاب کمتر نور از خوانایی مناسب تری برخوردار است. زاویه دید هر دو دستگاه نیز بسیار مناسب است اما در این بخش هم عملکرد آیفون اندکی مناسب تر است.

در مجموع می توان گفت هرچند هردو نمایشگر از کیفیت بالایی برخوردار هستند، اما عملکرد آیفون در برخی موارد مناسب تر است، مگر اینکه 0.7 اینچ بزرگتر بودن صفحه نمایش در محصول سونی برایتان نکته مثبت مهمی به حساب آید که در این صورت، می توانید اختلاف نه چندان بین عملکرد دو دستگاه را نادیده بگیرید.

نرم افزار

 

_MG_5021

 

هر دو تلفن هوشمند به آخرین نسخه پلتفرم نرم افزاری خود یعنی اندروید 6 و iOS 9.3 مجهز هستند. عمده ترین تغییر در اندروید مارشملو به اضافه شدن ویژگی Doze باز می گردد که در صورت بی تحرک ماندن تلفن هوشمند در بازه های طولانی (مثل زمان خواب کاربر) قابلیت های پر مصرف و غیر ضروری را متوقف می کند تا انرژی باتری هدر نرود. در آخرین نسخه همچنین این امکان در نظر گرفته شده تا کاربر به میزان دسترسی هر اپلیکیشن به بخش های مختلف تلفن هوشمند نظارت دقیق داشته و در صورت تمایل اجازه ی دسترسی به موارد حساس مورد نظر خود را سلب نماید. علاوه بر تغییرات پلتفرم موبایل گوگل، سازنده ژاپنی نیز در نسخه ی تازه، رابط کاربری بخش دوربین را تغییر داده و ظاهر مینیمال تری به آن بخشیده است.

اپل نیز از سوی دیگر در آخرین نسخه، قابلیت های مختلفی به سیستم عامل موبایل خود افزوده که از جمله آنها می توان به گوش به زنگ بودن همیشگی «سیری» اشاره کرد که موجب می شود در این پلتفرم هم قادر باشید مثل اندروید بدون نیاز به لمس دستگاه، دستیار دیجیتالی سازنده را مورد استفاده قرار داده و با فرمان های صوتی عملکردهای سیستم را کنترل نمایید. سازنده آمریکایی علاوه بر این قابلیت موسوم به «شیفت شب» را در جدید ترین بروزرسانی اضافه کرده که با کاهش انتشار نور آبی از نمایشگر، میزان خستگی چشم و اختلال خواب در اثر آن را کاهش خواهد داد.

اگر تاکنون کاربر هریک از این پلتفرم ها بوده اید، می توانید اطمینان داشته باشید استفاده از آخرین نسخه هم برای شما رضایت بخش باشد، چرا که هر دو سازنده در نسخه ی جدید نرم افزار دستگاه خود بهبودهای مختلفی ایجاد کرده و قابلیت های متنوعی را به آن اضافه کرده اند. اما اگر می خواهید پلتفرم رقیب را نیز امتحان کنید، لازم است بدانید که برخی عملکردها آنگونه که عادت دارید انجام نمی گیرند و باید آمادگی مواجه شدن با یک سیستم عامل تازه را داشته باشید.

دوربین ها

 

_MG_5012

 

ویژگی های اصلی دوربین iPhone SE: سنسور 12 مگاپیکسلی 1/3 اینچی با پیکسل های 1.22 میکرونی، فوکوس خودکار مبتنی بر تشخیص فاز، لنز با اف 2.2، فلش دوگانه LED، فیلمبرداری 4K، دوربین جلوی 1.2 مگاپیکسلی با اف 2.4

ویژگی های اصلی دوربین Xperia Z5 Compact: سنسور 1/2.3 اینچی 23 مگاپیکسلی Exmor RS و لنز 24 میلی متری سری G با اف 2.0، موتور پردازش BIONZ، فلش دوگانه LED، فیلمبرداری 4K، دوربین جلوی 5 مگاپیکسلی، دکمه شاتر فیزیکی روی بدنه

 

هر دو سازنده دوربین مشابه با آخرین پرچمدار خود را برای ساخت نسخه ی کوچکتر مورد استفاده قرار داده اند

 

هر دو سازنده در این بخش کاملاً یکسان عمل کرده و دوربین مشابه با پرچمدار بزرگتر خود را برای ساخت نسخه ی ریز نقش مورد استفاده قرار داده اند، اما تجربه کاربری و امکانات اختصاصی هر یک متفاوت است. برای نمونه «زد 5 کامپکت» به لطف فناوری Clear Image Zoom قادر است تصاویر را بدون افت کیفیت و افزایش نویز، تا 5 برابر بزرگنمایی کند و «آیفون SE» به قابلیت ثبت عکس های زنده مجهز است، به این معنی که عکس ها را به شکل یک فایل GIF سه ثانیه ای ثبت می کند و می توانید لحظاتی قبل و بعد از فشردن دکمه ی شاتر را در آنها مشاهده نمایید.

اپل همیشه روی سادگی رابط کاربری بخش دوربین تاکید داشته و بر همین اساس پس از باز کردن بخش دوربین، دکمه ی شاتر و چند گزینه ی محدود برای کنترل موارد ضروری از جمله حالت HDR و فلش دستگاه را در اختیار خواهید داشت و تصمیم گیری در مورد موارد دیگر به سیستم سپرده شده که به خوبی نیز از عهده ی انجام این مظیفه بر خواهد آمد.

 

IMG_0053

 

رابط کاربری دوربین در تلفن هوشمند سونی از سوی دیگر قابلیت های متنوع تری ارائه می کند که از جمله آنها می توان به امکان ایجاد تغییر در تنظیمات به شکل دستی و حالت های متنوع تصویر برداری برای سرگرم شدن با دوربین اشاره کرد. البته سازنده ی ژاپنی هم در تازه ترین نسخه، رابط کاربری بخش دوربین را متحول کرده و حالا این بخش از طراحی مینیمال تری نسبت به گذشته برخوردار است.

 

Screenshot_20160501-170510[1]

 

«زد 5 کامپکت» به شکل پیش فرض تصاویر را با رزولوشن 8 مگاپیکسل ثبت می کند، در حالی که اپل این میزان را در ساخت آخرین پرچمدار خود به 12 مگاپیکسل افزایش داده و در «آیفون SE» نیز همان سنسور را مورد استفاده قرار داده است. اما تعداد پیکسل ها به تنهایی چندان عامل تعیین کننده نیست و بر همین اساس هر دو تلفن هوشمند در شرایط نوری مناسب قادر هستند عکس هایی با کنتراست مناسب، رنگهای طبیعی و میزان جزئیات کاملاً قابل قبول به ثبت برسانند، البته با این تفاوت که لنز محصول ژاپنی عریض تر است و نمای بیشتری را در خود جا می دهد.

برای مقایسه ی نمونه عکس ها نشانگر ماوس را روی تصویر جابجا نمایید، به سمت چپ برای آیفون و به سمت راست برای اکسپریا

بخشی از کنتراست مناسب عکس ها به این موضوع باز می گردد که هر دو تلفن هوشمند به شکل خودکار و بر اساس شرایط محیط در مورد فعال کردن حالت HDR تصمیم می گیرند تا بخش های تاریک و روشن کادر با نور دهی مناسب به تصویر کشیده شوند.

علاوه بر این لازم است اشاره کنیم که سونی در خانواده پرچمداران Z5 به سیستم فوکوس خودکار هیبریدی روی آورده که موجب می شود این تلفن هوشمند قادر باشد با سرعتی مشابه دوربین های حرفه ای و ظرف تنها 0.03 ثانیه روی سوژه فوکوس کند. از سوی دیگر اما اپل هم به لطف فناوری موسوم به Focus Pixels عملکرد مناسبی در این زمینه ارائه می کند و حتی در برخی موارد دقت فوکوس در این تلفن هوشمند از رقیب هوشمند بالاتر است و نیازی به تکرار عکاسی برای ثبت واضح تر سوژه وجود نخواهد داشت.

در شرایط کم نور نیز هر دو تلفن هوشمند از بهترین گزینه های موجود در بازار به حساب می آیند با این تفاوت که میزان نویز و جزئیات در عکس های ثبت شده با آیفون اندکی مناسب تر است.

به سمت چپ برای آیفون و به سمت راست برای اکسپریا

علاوه بر این، عملکرد فلش هر دو دستگاه نیز مناسب است و تغییری در طبیعی بودن رنگها مشاهده نمی شود.

عملکرد فلش آیفون

عملکرد فلش اکسپریا

عمده ترین تفاوت تجربه عکاسی دو تلفن هوشمند اما هنگام ثبت تصاویر سلفی آشکار می گردد، چرا که اپل در تصمیمی عجیب یک سنسور 1.2 مگاپیکسلی را در جلوی دستگاه مورد استفاده قرار داده که با وجود پردازش های ثانویه ی قدرتمند این شرکت، رزولوشن 1280×960 آن برای ثبت همه جزئیات و رقابت با دوربین جلوی 5 مگاپیکسلی پرچمداری مثل «زد 5 کامپکت» کافی به نظر نمی رسد.


بررسی دیجیاتو: HTC 10؛ میخ آخر جدید

بررسی دیجیاتو: HTC 10؛ میخ آخر جدید

سالهاست ستاره ی اقبال اچ تی سی رو به افول گذاشته و این شرکت که زمانی قلب کاربران خصوصاً جوان تر ها را در دست داشت، به هر دری می زند نمی تواند موفقیت محصولات پیشین را تکرار کرده و تلاش های این شرکت، به ساخت تلفن های هوشمندی با ظاهر تکراری و ویژگی های نه چندان جذاب منجر می گردد.

این بار اما به نظر می رسد شرکت تایوانی سرانجام تصمیم گرفته دست از تکرار چندین و چندباره محصولات پیشین برداشته و پرچمداری به بازار عرضه کرده که به سادگی HTC 10 نام دارد و حتی نحوه ی نامگذاری آن هم از تولدی تازه و تغییر رویه های پیشین حکایت دارد.

این تلفن هوشمند البته هنوز هم بسیاری از مشخصه های اساسی محصولات پیشین را در خود دارد که از جمله ی آنها می توان به فناوری پخش صدای بوم ساند، بدنه ی فلزی و دوربین اولتراپیکسل اشاره کرد، اما سازنده تلاش کرده بخش های جذاب و قابل قبول تلفن های هوشمند قبل را حفظ کرده و در کنار آن ضمن رفع انتقادهای کاربران، مزیت های رقابتی دستگاه را افزایش دهد.

حالا به نظر می رسد سرانجام همه چیز دست به دست هم داده باشد؛ کاربران می خواهند اچ تی سی به دوران اوج خود بازگشته و محصولاتی چشمگیر و زیبا برای آنها تولید کند، شرکت تایوانی دست از تکرار بی حاصل برداشته و پرچمدار تازه، حداقل روی کاغذ محصول جذابی به نظر می رسد.

با بررسی دیجیاتو از HTC 10 همراه باشید تا ببینیم این تلفن هوشمند سرانجام از شایستگی عهده دار شدن نقش ناجی شرکت خوش سابقه ی تایوانی برخوردار است یا خیر.

طراحی

 

_MG_5044

 

بسیاری از تلفن های هوشمند اچ تی سی از نظر طراحی نسبت به زمان خود جلوتر به حساب می آمدند، از Nexus One که یکی از بهترین محصولات سری نکسوس به حساب می آید گرفته تا One M7 که پس از عرضه نظرهای زیادی را به خود جلب کرده و رکورد فروش 6.4 میلیون دستگاه را برای سازنده رقم زد. همین موضوع البته طراحی را به یکی از شاخصه های اصلی محصولات اچ تی سی تبدیل کرده و موجب شد کاربران پس از عرضه ی هر محصول تازه، پیش از هرچیز ظاهر دستگاه را با ریز بینی مورد بررسی قرار دهند، اما سازنده ی تایوانی آنقدر در محصولات بعدی طراحی One M7 را تکرار کرد که خریداران از مشاهده ی ابتکار تازه و طراوت در تلفن های هوشمند این شرکت نا امید شدند.

اما کاهش سهم از بازار و زیان های پیاپی مالی زنگ خطر را برای اچ تی سی به صدا درآورده و سرانجام این شرکت را وادار ساخت از تکرار بیش از اندازه ی محصولات موفق خود دست بردارد. شرکت تایوانی حالا بر همین اساس تلاش کرده بدون دور شدن از آنچه کاربران در One M7 زیبا می پنداشتند، خون تازه ای به زبان طراحی خود وارد کرده و بار دیگر پرچمداری با ظاهر چشمگیر به بازار عرضه نماید.

سازنده پرچمدار جدید را به مینیمال ترین شکل طراحی کرده

سازنده در پرچمدار تازه همه ی جوانب را در نظر گرفته و بدنه دستگاه را به مینیمال ترین شکل ممکن طراحی کرده تا برای هر نوع سلیقه باب طبع باشد و موارد چندانی برای انتقاد وجود نداشته باشد. همین موضوع البته محصول جدید را به تلفن هوشمندی تبدیل کرده که بیش از هرچیز کاربران بخش کسب و کار را هدف خود قرار داده، آن هم در حالی که One M7 قادر بود در یک نظر، قلب جوان و پیر را به تسخیر در آورد.

تصور کردن پرچمدار تازه در دست صاحب یک کسب و کار از کاربران جوان ساده تر است

گذشته از بدنه ی ساده و فلزی، اصلی ترین مشخصه ی طراحی جدید را می توان پَخ بودن لبه های تراش خورده در پشت دستگاه به حساب آورد که البته حداقل در اولین نگاه، اندازه ی آن به شکل قابل توجهی از آنچه عادت داریم، بیشتر به نظر می رسد، خصوصاً در رنگ های طلایی و نقره ای که این بخش در آنها نسبت به نسخه ی خاکستری بازتاب نور بیشتری ایجاد و توجه بیشتری نیز به خود جلب می کند.

 

_MG_5119

 

البته خبر خوب اینکه پخ بودن لبه ها آنقدری که در چشم است، هنگام در دست گرفتن دستگاه احساس نمی شود و این تلفن هوشمند با وجود وزن 161 گرمی و اندازه ی 5.2 اینچی نمایشگر، به لطف طراحی زاویه دار پشت بدنه، یکی از بهترین های سازنده در زمینه ی ارگونومی به حساب می آید. دکمه ها در محل مناسبی از نوار اطراف بدنه تعبیه شده اند که به شکل طبیعی زیر انگشت کاربر قرار خواهند گرفت، از جمله دکمه ی خاموش و روشن کردن دستگاه که مثل One M9 به سمت راست بدنه و زیر درگاه سیم کارت منتقل شده و مثل One A9 (بررسی دیجیاتو) به شکل زبر طراحی شده تا با اولین لمس قابل تشخیص باشد.

 

_MG_5055

 

سازنده در تعبیه کردن بخش های پلاستیکی مربوط به آنتن صرفه جویی نکرده و نوارهای سفید رنگ در بالا و پایین پشت بدنه و لبه ی بالایی دستگاه حضور دارند که البته در نسخه ی خاکستری تیره هستند و ظاهر دستگاه را کمتر تحت تاثیر قرار می دهند. ورودی هدفون درست در وسط لبه ی بالایی قرار گرفته و در نمای پایین یک اسپیکر مونو مشاهده می شود که این بار دیگر بالا و پایین نمایشگر برای آن در نظر گرفته نشده است.

در این بخش همچنین درگاه موسوم به Type C مشاهده می شود که تازه ترین نسل از درگاه ارتباطی USB است و پرچمدار تازه نخستین محصول اچ تی سی به حساب می آید که از آن بهره مند است، هرچند برای استفاده از درگاه تازه لازم است کابل های قدیمی خود را فدا کنید و لوازم جانبی قبلی نیز بر همین اساس با محصول جدید قابل استفاده نخواهند بود. نمای سمت پچ بدنه نیز از همه خلوت تر است و تنها یک درگاه کارت حافظه در بالای آن مشاهده می گردد.

 

_MG_5049

 

انتقال بخش ساب ووفر (sub-woofer) اسپیکر به پایین بدنه و استفاده از دکمه Home بیضی شکل موجب شده نمای روبروی دستگاه شباهت زیادی به پرچمداران سامسونگ داشته باشد، البته با این تفاوت که توییتر (tweeter) اسپیکر دستگاه در بالای نمایشگر و کنار لنز نه چندان جمع و جور دوربین جلو قرار گرفته و این موضوع، سادگی و زیبایی نمای جلوی دستگاه را تحت تاثیر قرار داده است.

 

_MG_5060

 

حتی میزان حاشیه های اطراف نمایشگر هم در HTC 10 به 71 درصد می رسد که تقریباً با Galaxy S7 برابر است و سازنده علاوه بر این در پرچمدار تازه، دکمه های سخت افزاری ناوبری دستگاه را نیز مشابه رقیب به شکل لمسی طراحی کرده که تا پیش از روشن شدن نمایشگر متوجه حضورشان نخواهید شد.

 

_MG_5067

 

اما نکته ی مثبت در این بخش را می توان به هم پیوستگی سطح شیشه ای جلوی دستگاه با نوار فلزی اطراف بدنه به حساب آورد که موجب می شود نمایشگر دستگاه هنگام استفاده احساسی نرم و یکنواخت داشته باشد، موضوعی که در کنار سرعت پاسخگویی بسیار مناسب، تجربه کاربری خوبی برای صفحه نمایش دستگاه به ارمغان آورده است.

با وجود ضخامت 9 میلی متری، باز هم لنز دوربین از پشت بدنه بیرون زده است

پس از باتری، حالا سرعت توسعه ی دوربین های موبایل هم (در زمینه ی اندازه) نسبت به دیگر بخش های فناوری عقب مانده و بر همین اساس، آفتی به نام بیرون زدگی لنز از پشت بدنه، به این تلفن هوشمند هم سرایت کرده است، آن هم با وجود اینکه ضخامت 9 میلی متری دستگاه در مقابل رقبای هم قیمت از جمله Galaxy S7 با ضخامت 7.9 و iPhone 6S با ضخامت 7.1 میلی متر به هیچ عنوان باریک به حساب نمی آید.

 

_MG_5051

 

بدنه پرچمدار جدید ضمناً از گواهی IP53 بهره می برد که از دو عدد 5 و 3 برای مقاومت در برابر غبار و آب تشکیل شده، به این معنا که دستگاه تاحدی در برابر نفوذ گرد و غبار مقاوم است و برای مثال اگر آن را روی یک میز خاک گرفته قرار دهید مشکلی در عملکرد دستگاه ایجاد نخواهد شد. عدد دوم نیز در سیستم سنجش IP یاIngress Protection به این معناست که دستگاه در مقابل اسپری شدن اندکی آب (برای مثال در محیط مرطوب حمام) مقاوم است، اما نمی توانید مقاومت در حد پرچمداران سونی یا سامسونگ را توقع داشته باشید، هرچند از طرف دیگر محصولی مثل LG G5 به طور کامل فاقد چنین گواهی است.

اچ تی سی می گوید با توجه به بدنه فلزی، ضد آب ساختن بدنه در مورد HTC 10 موضوعیت ندارد

همانطور که در گزارش دیجیاتو اشاره کردیم، مدیران شرکت تایوانی در مراسم رونمایی HTC 10 در این زمینه اعلام کرده بودند که کاربران موبایل های ضد آب معمولاً تلفن هوشمند خود را برای عکاسی به زیر آب خواهند برد، اما پرچمدار جدید این شرکت به دلیل بدنه فلزی گزینه مناسبی برای این کاربرد محسوب نمی شود و در نتیجه نیازی به ضد آب ساختن دستگاه وجود نداشته است.

 

_MG_5110

 

اما یک تلفن هوشمند فلزی بدون استحکام کافی نقض غرض خواهد بود و ممکن است مثل ماجرای خم شدن iPhone 6 یا دو نیم شدن Nexus 6P با دست، به جار و جنجال و آبروریزی علیه سازنده منجر شود. اچ تی سی بر همین اساس می گوید تمرکز زیادی روی مقاوم سازی بدنه ی دستگاه داشته و برای حصول اطمینان در این مورد، پرچمدار جدید را تحت انواع آزمون های دشوار و نفس گیر قرار داده است، از جمله 10 هزار تست سقوط، 168 درجه تست تحمل دماهای مختلف از منفی 20 تا 60 درجه سانتیگراد و بررسی مقاومت در برابر خراش و زنگ زدگی.

فلز مورد استفاده ضمناً در مقابل جذب اثر انگشت مقاومت بالایی دارد و جنس آن نرم و صیقلی است، در نتیجه به خوبی هنگام لمس حس کیفیت را منتقل می کند، اما همین موضوع از طرف دیگر باعث شده بدنه ی دستگاه تا حدی از استعداد لیز خوردن از دست کاربر برخوردار باشد.

سازنده برخی از مشخصه های اصلی زبان طراحی خود را کنار گذاشته است

در مجموع باید گفت طراحی ساده و مینیمال در کنار بدنه فلزی می تواند سلیقه کاربران بسیاری را پوشش دهد و لبه های تراش خورده و پخ پشت بدنه هم ظاهر این تلفن هوشمند را از محصولات دیگر متمایز کرده و مشخصه ی زبان طراحی جدید اچ تی سی به حساب می آید، هرچند باید اشاره کنیم که این نوع از تراش خوردگی لبه ها بیش از همه با نسخه ی خاکستری تناسب دارد و در بقیه، بیش از اندازه توجه را به خود جلب می کند.

مسیری که اچ تی سی در طراحی One A9 آغاز کرده بود حالا در پرچمدار تازه ادامه یافته است

اما سازنده برای رسیدن به این طراحی تازه، در عین حال برخی مشخصه های دوست داشتنی محصولات پیشین را با موارد تزئینی و غیر کاربردی جایگزین کرده است، از جمله اسپیکرهای استریو که جای آنها در بالا و پایین نمایشگر خالی است و حالا با ترکیب عجیبی چیده شده اند، چرا که توییتر در بالای نمایشگر قرار گرفته و فرکانس های موسوم به «زیر» را به سمت کاربر ارسال می کند در حالی که فرکانس های «بم» از پایین بدنه به سمت دیگری روانه می شوند.

مشخصه های اصلی طراحی اچ تی سی مثل اسپیکرهای بوم ساند حالا در پرچمدار تازه جای خود را به دکمه های فیزیکی ناوبری و حسگر اثر انگشت بخشیده اند و اصلی ترین ویژگی طراحی تازه را می توان لبه های پخ در پشت دستگاه به حساب آورد، مسیری که با One A9 آغاز شده بود، در HTC 10 ادامه یافته و در آینده کاربران میزان موفقیت آن را در بازار رقم خواهند زد.

نمایشگر

 

_MG_5076

 

عملکرد اچ تی سی همواره در زمینه صفحه نمایش قابل قبول بوده اما این شرکت تایوانی هرگز از رزولوشن Full HD فراتر نرفته بود و پرچمدار جدید حالا نخستین محصول این شرکت به حساب می آید که از نمایشگری Super LCD5 با رزولوشن QHD برخوردار است، رقمی که موجب شده هر اینچ از نمایشگر 5.2 اینچی دستگاه از 565 پیکسل تشکیل شده باشد. به لطف تراکم بالای پیکسل ها، نمایشگر دستگاه از وضوح بسیار بالایی برخوردار است و جزئیات تصاویر و متن با بهترین شکل به نمایش گذاشته می شوند. سازنده ضمناً می گوید این تلفن هوشمند نسبت به گذشته قادر است 30 درصد رنگهای بیشتری را نمایش دهد و در ساخت آن استاندارد های سینمایی در زمینه ی نمایش رنگها مورد توجه قرار گرفته اند.

گذشته از چنین ادعایی، نحوه ی نمایش رنگها در HTC 10 پویا و قابل قبول است، هرچند باید توجه داشته باشید که سازنده دو حالت موسوم به Vivid و sRGB را برای شخصی سازی نحوه ی نمایش رنگها در رابط کاربری دستگاه ارائه کرده که گزینه ی اول به عملکرد مشابه پنل های AMOLED و گزینه ی دوم به سمت رنگهای سرد گرایش دارد، اما امکان تنظیم دستی این خصوصیت نیز وجود دارد و در نتیجه می توانید دمای رنگهای نمایشگر را بر اساس سلیقه ی خود تنظیم نمایید.

سرعت پاسخگویی نسبت به لمس در نمایشگر تازه به شکل محسوسی از رقبا بالاتر است

علاوه بر این لازم است اشاره کنیم که لغت سوپر در نام پنل دستگاه به این معناست که صفحه نمایش به شکل Zero Gap ساخته شده و هیچگونه فاصله ای بین پنل و سطح رویی نمایشگر وجود ندارد. اما مهمترین تغییر در محصول جدید را می توان افزایش 50 درصدی سرعت پاسخگویی نمایشگر نسبت به One M9 به حساب آورد، خصوصیتی که از همان لحظه ی اول کاملاً محسوس است و کمتر رقیبی را می توان در نظر گرفت که هنگام کار با صفحه نمایش آن، تا این حد احساس روان بودن داشته باشید. سازنده نیز در توضیحات محصول تاکید زیادی روی این خصوصیت داشته و اعلام کرده افزایش سرعت عملکرد تاچ در کنار توان پردازشی بالا و سبک بودن رابط کاربری، تجربه کاربری بسیاری روانی را به ارمغان خواهد آورد، ادعایی که بسیار به واقعیت نزدیک است.

 

_MG_5074

 

از سوی دیگر، عمده ترین نقطه ضعف نمایشگر دستگاه را می توان حداکثر روشنایی به حساب آورد که به حدود 370 نیت می رسد و به شکل قابل توجهی از دیگر رقبای پرچمدار کمتر است، از جمله LG G5 با بیش از 800 نیت، Xperia Z5 با 670 نیت، iPhone 6S با 550 و Galaxy S7 با 484 نیت. همین موضوع در کنار بازتاب زیاد نور از سطح صفحه نمایش، موجب شده خوانایی HTC 10 به شکل قابل توجهی زیر نور خورشید تحت تاثیر قرار گیرد.

علاوه بر این لازم است اشاره کنیم که نمایشگر پرچمدار جدید اچ تی سی به قابلیت Always On برای نمایش همیشگی اطلاعات مجهز نیست، قابلیتی که حالا بسیاری از رقبا از جمله Galaxy S7 از آن بهره مند بوده و حتی LG با وجود استفاده از پنل های مشابه LCD نیز آن را ارائه می کنند، اما به نظر می رسد رسیدگی به مشکلات متعدد نسل های قبلی آنقدر زمان گیر بوده که سازنده ی تایوانی فرصت توسعه ی این ویژگی سودمند را برای پرچمدار جدید نداشته است.