سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقد بازی Night Call نایت کال

نقد بازی Night Call نایت کال

ارائه یک داستان درگیرکننده و پرمحتوا، حربه‌ای فوق العاده برای استودیوهای بازی سازی مستقلی است که بودجه آن‌چنانی ندارند. طی چند سال اخیر به موازات پیشرفت بازی‌های AAA، بازی‌های ایندی هم رشد قابل قبولی داشته‌اند و هر چند هنوز هم خیلی از این بازی‌ها به لحاظ ساختاری کلیشه‌ای به نظر می‌رسند، ولی برای سرگرم کردن مخاطبان خاص خودشان حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. اگر فقط به بازی‌های AAA نگاه نکنیم و سری به استیم و حالا جدیدا اپیک گیمز بزنیم، متوجه خواهیم شد که تنوع این گونه بازی‌ها هم واقعا قابل قبول است. انتظار نمی‌رود که یک گیمر از همه سبک‌ها و ژانرهای موجود در صنعت بازی‌سازی لذت ببرد، ولی خب بد نیست گاهی اوقات حتی به آن ژانرهایی که به نظر برایمان دوست داشتنی نیستند سر بزنیم و یک بار دیگر امتحانشان کنیم. روند داستان گویی بازی‌های مستقل در این چند سال بدون اغراق، گاها بی‌نظیر بوده است. Dontnod Entertainment توانسته با دو بازی Vampyr و Life is Strange نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازد. حالا دیگر هم دنبال کننده واقعی دنیای گیم این استودیو را می‌شناسد. خود Dontnod را هم نشناسد، دست‌کم محصولاتش را می‌شناسد. نینجا تئوری و Hellblade Senua’s Sacrifice هم که اصلا بحثشان از هر بازی و استودیو مستقل دیگری جداست.

خوشبختانه در چهار یا پنج سال اخیر، از این دست بازی‌ها کم نداشته‌ایم. Gris، This War of Mine، Inside، The Sinking City تنها چند بازی هستند که هم تجربه‌شان کرده‌ام و هم در ذهنم هستند. مطمئنا شما نیز می‌توانید به این لیست چندین بازی اضافه کنید. بازی‌هایی که بدون بودجه آن‌چنانی ساخته شده‌اند و در سبک خود عملکردی فراتر از قابل قبول از خود به نمایش گذاشته‌ند.‌اند. حتی اگر به نامزدهای بهترین بازی سال 2019 نگاه کنید، در کنار اسامی چون God of War و Assassin’s Creed Odyssey و Red Dead Redemption 2، به اسم Celeste برخواهید خورد. عنوانی با متای بالای 90 که در داستان‌گویی هم عملکرد خیلی خوبی از خود برجای گذاشته است. البته صرفا این داستان نیست که می‌تواند از یک بازی مستقل، یک بازی موفق هم بسازد. مثلا عنوان Mordhau، اصلا داستان خاصی ندارد و یک بازی آنلاین است. با این وجود، یک بازی فوق‌العاده موفق است که در تمام دنیا از جمله کشور خودمان، کاربران فراوانی دارد. بازی‌های بقا نیز الزاما از یک داستان عالی بهره نمی‌برند و بیشتر روی دیگر موارد تمرکز دارند. با این حال، چنین بازی‌هایی هم می‌توانند کاربران زیادی را به خود علاقه‌مند کنند. اما خب چون در مورد عنوانی که امروز می‌خواهیم در موردش بحث کنیم، داستان حرف اول و آخر را می‌زند، بیشتر عناوین موفق در زمینه روایت یک داستان قوی را مثال زدیم.

دیگر همه ما می‌دانیم که برخلاف تصور خیلی از غیربازی‌بازها، گیم فراتر از صرفا جلو رفتن و کشتن دشمن مقابل است. حتی امروزه با بازی‌هایی مواجه هستیم که اصلا در آن‌ها مبارزه و جنگ یا کم‌رنگ است و یا به کل وجود ندارد. در هر دو حالت هم، هم من و هم شما می‌توانیم بازی‌های پرتعدادی را مثال بزنیم که حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. ولی با تمام این اوصاف، حتی آن بازی که اکشن در آن کم‌رنگ است و یا گرافیک فوق‌العاده‌ای ندارد، دست‌کم یک سری ویژگی منحصر به فرد را در خود می‌گنجاند. همه می‌دانیم که صرفا یک ایده خوب و مناسب، نمی‌تواند تضمینی برای موفقیت و یا جذابیت یک بازی باشد. چه زیاد هستند بازی‌هایی که علی‌رغم داشتن یک ایده یونیک، هرگز نتوانستند جایی در بین بازی‌های رایانه‌ای برای خود دست و پا کنند. حتی خیلی‌ها را ما اصلا نمی‌شناسیم. داریم در مورد “بازی” صحبت کنیم، بدین معنا که کسی که در حال تجربه آن است، هر چقدر هم که به مفاهیم سیاسی، اجتماعی و یا فلسفی آن دقت کند، همچنان لذت بردن و سرگرم شدن یکی از اولویت‌های اصلی اوست. مشکل بعضی از بازی‌های امروزه هم همین است. آیا Watch Dogs نمی‌توانست از ایده خود استفاده بهتری ببرد؟ آیا Anthem از نهایت پتانسیل خود استفاده کرده است؟ پاسخ این سوالات احتمالا یک علامت تعجب قرمز رنگ است. شاید به مذاق کسی که طرفدار بازی‌های مذکور است این حقیقت چندان خوشایند نباشد ولی واقعیت همین است. و اما برویم سر بحث راجع به بازی Night Call. عنوان Night Call یک بازی مستقل است که خوشبختانه بازاریابی خوبی داشته است. همیشه دیده شدن بازی‌های مستقل برای من خوشایند بوده است. Night Call نسبت به خیلی از بازی‌های مستقل دیگر، شناخته شده‌تر است ولی آیا بهتر هم هست؟ به احتمال زیاد Night Call را می‌توان در دسته بازی‌هایی دسته بندی کرد که مشابه‌شان را خیلی کم یا اصلا بازی نکرده‌ایم. یک شبیه ساز تاکسی رانی که متفاوت از آن بازی‌های تاکسی رانی دیگری است که تا حالا امتحانشان کرده‌اید. یک بازی با برخورداری از یک داستان جذاب. و مشکل دقیقا از همین جا نشات می‌گیرد! در کنار عبارت “یک داستان جذاب” نقطه گذاشتم، چرا؟ چون واقعا این تنها ویژگی مثبت بازی به شمار می‌رود. با این تصور که قصد کوبیدن بازی را داریم به سراغ ادامه این بررسی نروید! حقیقت را باید گفت. البته خب در کنار گفتن این حقیقت تلخ، باید این نکته را هم اضافه کنم که همین داستان جذاب، می‌تواند دلیل متقاعد‌کننده ای برای شما باشد تا بازی را تا پایان با عطش پیش ببرید. سلیقه‌ها متفاوتند و همه هم مورد احترام. به هر حال، در این نقد و بررسی، سعی کرده‌ایم تا تمامی ابعاد Night Call را مورد بررسی قرار داده و بازیکن را به صورت کامل با این بازی آشنا کنیم. اگر در تهیه این بازی هنوز شک دارید یا اصلا آن را به درستی نمی‌شناسید، خواندن این نقد و بررسی به شما کمک خواهد کرد. با ما همراه باشید.

Night Call در نگاه اول یک بازی منحصر به فرد و در زیر ذره‌بین، یک بازی جالب با مشکلات فراوان است. دورنمای بازی جذابیت لازم را دارد و وقتی به مرحله تجربه می‌رسد مشکلاتش آشکار می‌شوند. برای جزئیات بیشتر به ادامه این نقد و بررسی مراجعه کنید.

چشمانتان را باز می‌کنید. هنوز نمی‌توانید به صورت واضح ببینید و بشنوید. چند روی را در کما گذرانده‌اید و تازه به هوش آمده‌اید. می‌گویند شما خوش‌شانس هستید و تنها قربانی قاتلی هستید که توانسته‌اید جان سالم به در ببرید. آغاز داستان بازی Night Call همین است. در بیمارستان به هوش می‌آیید و هنوز تصویر برایتان حالت تار دارد. مدتی طول می‌کشد تا متوجه شوید اوضاع از چه قرار است و چه اتفاقی رخ داده است. شما نزدیک به یک هفته در کما بوده‌اید و اکنون بالاخره به هوش آمده‌اید. خبر بد این است که شما قربانی یک قاتل زنجیره‌ای خطرناک هستید و خبر خوب این است که هنوز می‌توانید در این دنیا زندگی کنید. مجددا، خبر بد این است که ممکن است در آینده هم مورد تهاجم این قاتل قرار بگیرید. خلاصه این که داستان بازی راجع به یک راننده تاکسی مرموز و یک قاتل ناشناس است. وقتی که سرِ کار خود برمی‌گردید، مکالمه‌ای کوتاه با رئیس خود خواهید داشت، یکی دو نفر را سوار ماشین کرده و آن‌ها را به مقصد می‌رسانید و سپس با یک بازرس رو به رو می‌شوید که از شما می‌خواهد در مورد این قاتل خطرناک اطلاعات کسب کنید. در مورد Night Call، نکته این است که خود تاکسی‌ران هم به نظر یک فرد عادی نمی‌رسد. ظاهرا شما که البته اکنون یک اسم تقلبی برای خود انتخاب کرده‌اید، گذشته تاریکی داشته‌اید . از انواع و اقسام خلاف‌ها گرفته تا حبس در زندان. پلیسی که وارد ماشین شما این‌ها را می‌داند و شما هم نمی‌خواهید برای خود دردسر درست کنید. پس به ناچار پیشنهاد که نه، دستور او را قبول می‌کنید. از این پس شما فقط یک راننده تاکسی نیستید، بلکه یک پلیس، یک مامور مخفی هم به شمار می‌روید. یک مامور مخفی که حالا مظنونین پرونده خود را می‌شناسد و باید در شهر اطلاعات جمع کرده و قاتل سریالی خطرناک را شناسایی کند.

شخصیت اصلی بازی Houssine نام دارد و احتمالا مسلمان است. در طول بازی با جزئیات زندگی این شخصیت بیشتر از این‌ها آشنا خواهید شد. البته دانستن گذشته و خصوصیات این کاراکتر به حل پرونده کمکی نخواهد کرد! ولی خب شاید راجع به این راننده تاکسی کمی کنجکاو باشید.

عنوان Night Call یک بازی کاراگاهی هم هست. منتهی با آن بازی‌های کاراگاهی که قبلا تجربه کرده‌اید خیلی فرق می کند. تماما مدارک و شواهدی که به دست خواهید آورد از طریق صحبت با مسافرانی است که سوار ماشین شما می‌شوند. مسافرین مختلف، به شما اطلاعات متفاوتی می‌دهند. گاهی این اطلاعات شما را به مجرم نزدیک تر می‌کنند و گاهی هم کمکی به حل پرونده شما نخواهند کرد. شما در نقش راننده تاکسی می‌توانید از مسافرین خود سوال کنید، به آن‌ها جواب دهید، سر صحبت را با آن‌ها باز کنید و یا اطلاعات خصوصی خود را با آن‌ها در میان بگذارید. مشکل بزرگ این جاست که انتخاب دیالوگ در بازی Night Call هیچ تاثیری روی داستان بازی نمی‌گذارد. در هر بازی مستقل یا غیر مستقل دیگری، انتخاب دیالوگ به منزله انتخاب روند پیشروی داستان است. در Night Call این کار فقط باعث می‌شود که بازیکن فقط مشاهده‌کننده نباشد و روی موس چند باری کلیک کرده باشد. خب در چنین شرایطی، بازیکن حق دارد که از انجام این کار خسته شود، آن هم وقتی می‌داند که خودش هیچ کمکی به حل پرونده نکرده است و انتخاب دیالوگ هم حالتی تشریفاتی دارد. البته نیمه پر لیوان این است که این موضوع، به شما کمک می‌کند تا مسافرین خود را خیلی بهتر بشناسید. طبیعتا روی NPC‌های بازی شخصیت پردازی خاصی صورت نگرفته ولی خب هر کاراکتر، ویژگی‌های خاص خودش را دارد. مسافرین شما هر کدام حرفه، پیشینه و اعتقادات خاص خودشان را دارند.

در خلال صحبت با سرنشینان ماشین خود می‌توانید اطلاعات جالبی از آن‌ها دریافت کنید. حتی دیده شده که یک گربه، مسافر شماست! شما در طول بازی با انواع و اقسام افراد برخورد خواهید داشت. از مردی که به فرودگاه می‌رود تا برای خود دوست پیدا کند، تا زنی که  قبلا بازیگر بوده و اکنون کارگردان است. یا دختری نوجوان که با پدر و مادرش مشکل دارد و پیرزنی که دوست دارد به مردم کمک کند. خلاصه هر نوع آدمی در بازی Night Call خواهید یافت. اتفاقات بازی در فرانسه، در پاریس رخ می‌دهند و دنیای بازی استعاره‌ای از یک جامعه واقعی است. جامعه‌ای که افراد آن از صحبت کردن با راننده تاکسی خودداری نکرده و وی را یک هم صحبت خوب و امن می‌دانند. مسافرین شما اغلب افراد صمیمی و گرمی هستند. حتی اگر ذاتا هم آدم‌های جالبی نباشند، ولی در حرف زدن می‌توانند سرتان را گرم کنند. با این وجود واکنش‌های شما هم قطعا در روند صحبت‌هایشان نقش خواهد داشت. بعد از رساندن هر مسافر به مقصد، شما می‌توانید مسافرهای دیگری را ببینید که در نزدیکی شما طلب تاکسی می‌کنند. این که می‌خواهید کدام مسافر را سوار کنید کاملا دلخواه بوده و به خودتان بستگی دارد. مسیرهایی که مسافران می‌خواهند طی کنند متفاوت بوده و بسته به مسافت، مبلغ متفاوتی را به شما خواهند پرداخت. اگر رفتار مناسبی را پیش بگیرید، ممکن است در پایان انعامی هر چند ناچیز را هم از مسافرین خود دریافت کنید. داستان بازی تمرکز چندانی روی شخصیت اصلی ندارد و بیشتر می‌خواهد راننده تاکسی را به قاتل شب‌های پاریس نزدیک کند. با این حال، در طول بازی اگر دقت کافی داشته باشید، می‌توانید چیزهای زیادی را هم از این راننده تاکسی مرموز بفهمید. مثلا این که وی به گربه حساسیت دارد یا همسرش قبلا به وی خیانت کرده است. در واقع برای این که شخصیت اصلی بازی را به صورت کامل بشناسید، باید قطعات پازلی که در طول بازی به دست می‌آورید را کنار هم بگذارید و نهایتا یک شخصیت کامل از راننده تاکسی را برای خود متصور شوید. عموما به دست آوردن این اطلاعات کار راحتی است و بیشتر آن‌ها بدون این که حتی خودتان انتخاب کنید، به شما داده می‌شوند.

بازی حالتی روتین دارد. شما سوار تاکسی شده و مسافر جا به جا می‌کنید، کارتان که تمام شد به خانه برگشته و به سراغ میز کارتان رفته و نگاهی به اطلاعات جمع آوری شده می‌اندازید و سپس هم می‌خوابد. این چرخه تا پایان بازی ادامه پیدا می کند.

هر شب، مدت خاصی می‌توانید در خیابان‌ها بچرخید. کارهای اصلی شما به سه دسته تقسیم می‌شوند. رساندن مسافرین به مقصدهای مختلف، سر زدن به مکان‌هایی که می‌توانند به مجرم اصلی پرونده شما را نزدیک کنند و همچنین پمپ بنزین! مسافرینی که سوار می‌کنید حتی گاهی اوقات می‌توانند مظنونین پرونده باشند. در همان ابتدای بازی، پلیسی که وارد ماشین شما می‌شود پنج عکس به شما می‌دهد. این پنج عکس، عکس‌های پنج مظنون اصلی این پرونده هستند. پس در واقع شما مظنونین را می‌شناسید. از آن جایی که بازی به شما در انتخاب مسافرین، آزادی عمل کافی را می‌دهد، می‌توانید برای تسریع در حل پرونده مظنونین اصلی را سوار کنید. البته این صرفا تفکر شماست و همان طور که اشاره شد، اقدامات بازیکن در بازی چندان تاثیری روی نتیجه نهایی ندارند. راه دیگر به دست آوردن اطلاعات، سر زدن به مکان‌هایی است که روی نقشه مشخص شده‌اند. این جاها می‌توانند قبرستان باشند یا کلیسا! فرقی نمی کند. مهم این است که شما باید پا به جاهایی بگذارید که می‌توانند شما را به مجرم نزدیک‌تر کنند. متاسفانه برای طرفداران بازی‌های کاراگاهی، Night Call نمی‌تواند چندان لذت بخش باشد. چون شما در کشف اطلاعات جدید تقریبا نقشی ندارید. بر خلاف دیگر بازی‌های کاراگاهی، در Night Call شما با چالش خاصی رو به رو نیستید و اصلا لازم نیست از هوش یا تجربه‌تان استفاده کنید. بنزین شما نامحدود نیست و می‌تواند خالی شود. به همین خاطر هر شب، باید سری هم به پمپ بنزین بزنید و در شب‌های سرد پاریس، از تاکسی گرم خود پیاده شده و پای بنزینی که می‌خرید، مقداری پول خرج کنید.

اطلاعات مهمی که از مسافرین خود دریافت می‌کنید به عنوان سرنخ یا Clue در بازی شناخته می‌شوند. راننده تاکسی در خانه خود یک بورد یا دفتر کار دارد که روی آن تمامی سرنخ‌ها و اطلاعات مظنون‌ها نوشته شده است. از معدود جاهایی که می‌تواند واقعا حس کاراگاه بودن را به بازیکن الحاق کند، نگاه کردن و بررسی این بورد است. تماما بازی با موس و کلیک کردن روی گزینه درست که نه، بهتر است بگوییم دلخواه دنبال می‌شود و این موضوع می‌تواند در دراز مدت بازیکن را خسته کند. حس یکنواختی در طول تجربه Night Call موج خواهد زد و متاسفانه هیچ راهی برای از بین بردن این معضل در بازی دیده نمی‌شود. داستان بازی اما به قدری جالب است که بتواند بازیکن را تا پایان با خود همراه کند.همه NPC‌هایی که سوار ماشین شما می‌شوند الزاما به بازیکن و حل این پرونده کمک نمی‌کنند و فقط به منظور طولانی‌تر کردن بخش داستانی بازی طراحی شده‌اند. صحبت‌هایشان هم گاهی آن قدر طولانی است که به معنای واقعی کلمه، حوصله‌تان را سر می‌برند. در بخش Passidex عکس تمام شهروندانی که به عنوان مسافر سوار ماشین شما شده‌اند دیده می‌شود. این بخش در ابتدای بازی تقریبا خالی است و به مرور پر می‌شود. نکته پایانی هم این است که بعد از به پایان رسیدن شیفتتان، می‌توانید میزان پولی که دریافت کرده‌اید را مشاهده کنید.

با Pause کردن بازی و رفتن به بخش Passidex، با این صحنه رو به رو خواهید شد. به طور کلی هر شهروندی را که کشف کنید، در این بخش به نمایش در می‌آید.

اتمسفر بازی حالت جذاب و دلنشینی دارد. بدون دقت به دیالوگ‌های بازی هم می‌توانید حدس بزنید که راننده تاکسی شب‌ها کار می کند و اگر کمی دقت به خرج دهید، متوجه می‌شوید که هوای پاریس هم سرد است. حالا این سرما منظور فصل زمستان است یا چیز دیگری، وارد مقوله تحلیل داستان بازی می شود که به آن کاری نداریم. سازندگان عملا کمتر از 5 محیط را طراحی کرده‌اند. بیشتر بازی در تاکسی دنبال می‌شود و بقیه تایمتان هم در خانه و مقابل بورد صرف می شود. فضای بازی همواره تاریک و سرد است و در مجموع فضاسازی بازی می‌تواند نظر مثبت بازیکن را به دست آورد. بازی هیچ صداپیشه‌ای ندارد و در نتیجه، اصلا صحبتی به صورت صوتی در بازی تعریف نشده است. دیالوگ‌ها تماما تکست بِیس هستند و به صورت نوشتاری مشخص می‌شوند. این موضوع در خیلی از بازی‌های ایندی مشاهده می‌شود و اصلا چیز عجیبی نیست. در بحث صداگذاری و موسیقی اما، عملکرد سازندگان تحسین برانگیز بوده است. حالت موسیقی بازی بسته به شرایطی که در آن هستید می‌تواند متفاوت باشد. گاهی اوقات اصلا خبری از موسیقی نیست و بازی در سکوت کامل ادامه پیدا می‌کند. گاهی اوقات نیز در معاشرت‌هایی که می‌توانند حالت طنزگونه داشته باشند، موسیقی مطابق با شرایط پخش می‌شود. Night Call بازی صامتی نیست ولی خب در هر ثانیه آن هم نباید انتظار شنیدن یک موسیقی با ریتمی متفاوت را داشت.

در مواجهه با مسافرین خود می‌توانید واکنش‌های متفاوتی را از خود بروز دهید. این واکنش‌ها می‌توانند روی رفتار متقابل آن‌ها و یا میزان پولی که به شما می‌دهند تاثیر بگذارند. در واقع واکنش‌های شما بی‌تاثیر نیستند ولی خب چندان حیاتی هم نخواهند بود. در درجات سختی بالاتر، مهم است که رفتار مناسبی با مسافر خود داشته باشید تا انعام بیشتری دریافت کنید. از آن‌جایی که در درجه سختی Hard مدیریت پول کار خیلی سختی خواهد بود، مجبور هستید که روی انعام‌های دریافتی حساب ویژه ای باز کنید. 

منحصر به فرد بودن، تضمینی برای موفقیت نیست. Night Call جمله قبل را به اثبات می‌رساند. عنوانی که شبیه به Night Call باشد حقیقتا من نمی‌شناسم و بعید هم می‌دانم که اصلا پیدا شود. بازی از چه لحاظ اتمسفر و چه گیم‌پلی کاملا متفاوت با دیگر بازی‌های موجود در بازار است. ولی این بازی مشکلات ریز و درشت زیادی دارد که در متن نیز به آن ها اشاره شد. به همین خاطر، تجربه Night Call پیشنهاد می‌شود چون تجربه‌ای جدید و منحصر به فرد خواهد بود ولی انتظارات خود را باید به شدت پایین بیاورید. در ضمن، هیچ تضمینی وجود ندارد که بتوانید با این بازی ارتباط برقرار کنید. قطعا Night Call اگر یک فیلم هالیوودی بود، می‌توانست خیلی بهتر عمل کند. دلیلش هم واضح است، گیم پلی بازی به شدت لنگ می‌زند. با این حال و با وجود تمام مشکلات و کم و کاستی‌هایی که این بازی دارد، کماکان تجربه آن خالی از لطف نخواهد بود.


نقد بازی Vikings: Wolves of Midgard وایکینگ ها گرگ ها

نقد بازی Vikings: Wolves of Midgard وایکینگ ها گرگ ها

کی از اقوامی که بازی، فیلم و سریال های زیادی برای آن ها ساخته شده است، وایکینگ ها هستند. تعداد این بازی ها روز به روز هم بالاتر می رود و افسانه ی خدایان شمال اروپایی هر سال بین گیمرها محبوب تر می شود. مخصوصاً از آنجایی که سریال Vikings در سال های اخیر بسیار سر و صدا کرده، توجه افراد بیشتری به این نوع داستان ها جلب شده است. البته این موضوع اصلاً تعجب آور نیست، زیرا وایکینگ ها قومی وحشی و خونریز بودند که کار آنها حمله به سرزمین های دیگر، فتح آن ها و غارت کردن بود.  در تاریخ از آنها به عنوان یکی از وحشی ترین اقوام یاد می شود و خب، طبیعی است که هرچقدر جنگ و خونریزی در تاریخ یک قوم بیشتر باشد، داستان های بیشتری برای روایت وجود دارد. از طرف دیگر خدایان اروپایی تا چندین سال قبل اندازه ی خدایان یونانی و مصری مورد توجه نبودند و خلاء زیادی در این زمینه وجود داشت که این خلاء دارد با سرعت پر می شود. خدایانی مانند Thor و Loki که در نوع خود افسانه های جالبی برای شنیدن و دیدن دارند. از آنجایی که سینما اثرات مستقیم و غیرمستقیم زیادی بر روی دنیای بازی ها داشته، ساخته شدن فیلم هایی درباره ی این خدایان و بازخورد بسیار مثبت مخاطبان، راه را برای تولید بازی هایی با این موضوع در دنیای بازی ها هم باز کرده است.

وایکینگ ها قومی وحشی و خونریز بودند که کار آنها حمله به سرزمین های دیگر، فتح آن ها و غارت کردن بود.  در تاریخ از آنها به عنوان یکی از وحشی ترین اقوام یاد می شود و خب، طبیعی است که هرچقدر جنگ و خونریزی در تاریخ یک قوم بیشتر باشد، داستان های بیشتری برای روایت وجود دارد.

 

اما روی بازی Vikings: Wolves of Midgard تمرکز کنیم. این بازی در سال 2017 ساخته شده و یک بازی نقش آفرینی از دید ایزومتریک است. چیزی مانند دیابلو که فکر می کنم هر گیمری با آن آشنایی داشته باشد. خیلی وقت است که دیگر این سبک حرف زیادی برای گفتن ندارد و دیابلو 4 هم انگار قصد ندارد حالا حالاها منتشر شود! اما این به معنای آن نیست که هیچ بازی خوبی در این سبک ساخته نمی شود. Vikings: Wolves of Midgard یکی از بازی هایی است که واقعاً خوب ساخته شده و با اینکه به هیچ وجه نمی تواند با غولی مانند دیابلو مبارزه کند، اما در سرگرم نگه داشتن مخاطب خودش خوب عمل می کند. البته این سبک از بازی، سبکی است که گروه خاصی از گیمرها را مورد هدف قرار می دهد و معمولاً همه از این سبک خوششان نمی آید. برای همین اگر تا به حال به این سبک از بازی ها مراجعه نکرده اید، باید بگویم این بازی چیز زیادی برای عوض کردن نظر شما ندارد، چون نمی توانم بگویم با یک بازی عالی و بی نقص طرف هستید، اما این را می توانم بگویم که Wolves of Midgard یک نقش آفرینی سرراست با محیط های جذاب و اکشنی خوش ساخت است و می تواند شما را برای چند ساعت سرگرم دارد. با نقد Vikings: Wolves of Midgard، ساخته ی شرکت Games Farm همراه من و گیمفا باشید!

Vikings: Wolves of Midgard یکی از بازی هایی است که واقعاً خوب ساخته شده و با اینکه به هیچ وجه نمی تواند با غولی مانند دیابلو مبارزه کند، اما در سرگرم نگه داشتن مخاطب خودش خوب عمل می کند. البته این سبک از بازی، سبکی است که گروه خاصی از گیمرها را مورد هدف قرار می دهد و معمولاً همه از این سبک خوششان نمی آید. برای همین اگر تا به حال به این سبک از بازی ها مراجعه نکرده اید، باید بگویم این بازی چیز زیادی برای عوض کردن نظر شما ندارد.

«زمان نه چرخ است و نه تیر، مانند رودی با تمام سیلابه ها و پیچ و خم هایش به حرکت در می آید و اکنون به سمت مرگی یخی در حال جریان است… برای همه ی 9 دنیا.» این ها جملاتی هستند که در ابتدای بازی می شنوید. داستان بازی از آن قرار است که جنگی، کل منطقه ی آسگارد (Asgard) را فرا گرفته است. دلیل این جنگ شدت گرفتن دعوای دیرینه ی خدایان Aesir و فرشتگان Vamir است و این در حالی است که در نیفلهایم (Niflheim)، موجوداتی غول پیکر میدگارد را با یخ پوشانده اند. اکنون گروهی برخاسته و می خواهند از میدگارد دفاع کنند. همانطور که می بینید داستان بازی حسابی قر و قاطی است و از هر طرف جنگی در حال رخ دادن است. یکی از اولین نقاط ضعف بازی در همین بخش به چشم می خورد. Vikings: Wolves of Midgard شروع قدرتمندی از نظر داستانی دارد، اما پس از مدتی داستان کاملاً کنار می رود و می بینید به جز کشتن، کار دیگری نمی کنید. برای بازی های این چنینی که پایه ی محکمی برای داستان دارند، انتظار می رود روایت از این خیلی بهتر باشد، در صورتی که بیشتر روایت از طریق متون صورت می گیرد و حتی اگر داستان سرایی را جدی هم نگیرید، باز بدون مشکلی در بازی پیش خواهید رفت. میان پرده ها بیشتر به شکل کامیک هستند و طبق معمول بازی های افسانه ای، توسط زنی میانسال روایت می شوند. این عدم وجود داستان مناسب، تا حدی باعث شده مراحل داستانی بازی نیز یکنواخت شوند، چون عملاً هدفی به جز کشتن تعداد مشخصی از دشمنان ندارید. اما همین کشتن ها بسیار لذتبخش و سرگرم کننده اند، پس می پردازیم به بخشی که Vikings: Wolves of Midgard در آن خوب ظاهر شده، یعنی گیم پلی.

میان پرده ها بیشتر به شکل کامیک هستند و طبق معمول بازی های افسانه ای، توسط زنی میانسال روایت می شوند. این عدم وجود داستان مناسب، تا حدی باعث شده مراحل داستانی بازی نیز یکنواخت شوند، چون عملاً هدفی به جز کشتن تعداد مشخصی از دشمنان ندارید.

Wolves of Midgard پر از خون و خشونت است. خشونتی که بسیار کاتارتیک است و باعث برون ریزی خشم و عصبانیت شما خواهد شد. از این جهت، بازی مدیون فضاسازی و بازه ی زمانی ای است که جریانات در آن اتفاق می افتند، زیرا بستری مناسب تر از جهان وایکینگ ها برای نشان دادن این حجم از خشونت وجود ندارد. صداگذاری بازی نیز در این مورد کمک بسزایی کرده و نتیجه ی کار، یک اکشن وحشیانه با المان هایی از هک اند اسلش، در دنیایی از زاویه ی دید ایزومتریک است. هر کدام از شخصیت هایی که کنترل آن ها را بر عهده می گیرید، قابلیت خاصی دارد. برای مثال اگر با Loki بازی کنید، دسترسی کاملی به وِردها و جادوها خواهید داشت. جادوها تنوع نسبتاً خوبی دارند و از فواصل میانی می توانند عمل کنند. اگر با Thor بازی کنید، پتک مخصوص او را در اختیار خواهید داشت. با استفاده از این پتک می توانید راه خود را به هر طریقی که هست باز کرده و به جلو حرکت کنید، همچنین هیچ موجود زنده ای نیست که بتواند از ضربات این پتک جان سالم به در برد. اگر با Skathi بازی کنید، مجموعه ای از سلاح های دوربرد در اختیار شما قرار خواهد گرفت تا بتوانید بدون نزدیک شدن به دشمنان، با آن ها مبارزه کنید. البته این مورد آخر زیاد جالب از آب در نیامده، اما مبارزه با Thor و Loki، شخصاً برایم بسیار لذت بخش بودند.

Wolves of Midgard پر از خون و خشونت است. خشونتی که بسیار کاتارتیک است و باعث برون ریزی خشم و عصبانیت شما خواهد شد. از این جهت، بازی مدیون فضاسازی و بازه ی زمانی ای است که جریانات در آن اتفاق می افتند، زیرا بستری مناسب تر از جهان وایکینگ ها برای نشان دادن این حجم از خشونت وجود ندارد.

اما بزن و بکش کل ماجرا نیست. بازی در هر مرحله چیز جدیدی دارد که شما را درگیر کند. برای مثال اگر در کوهستان های برفی و سرد مبارزه کنید، باید حواستان باشد یخ نزنید. برای جلوگیری از یخ زدگی، کمپ فایرهای متعددی در طول مرحله قرار داده شده اند که می توانید در کنار آن نشسته و استراحتی کرده و خودتان را گرم کنید. اگر در منطقه ای گرمسیر مشغول مبارزه هستید، کار کمپ فایر به سایه بان ها محول خواهد شد. ابتدا ممکن است که این موضوع به نظرتان خسته کننده باشد ولی خواهید دید که داینامیک خوبی به بازی اضافه می کنند. این موضوع باعث می شود که بازی تبدیل به یک اکشن بی مغز نشود و همواره باید این را در نظر بگیرید که بهتر است کمی زمان گذاشته و گرم شوم یا بلافاصله به گروه بعدی دشمنان حمله کنم؟

یاد دیابلو نمی افتید؟!

از آنجایی که بازی نقش آفرینی است، بخش های مربوط به ارتقاء قابلیت ها نیز در آن گنجانده شده است. البته این بخش زیاد کامل نیست و برای مثال با بازی هایی مانند دیابلو یا حتی بازی هایی که نقش آفرینی نیستند ولی المان های نقش آفرینی دارند (مثل God of War 2018) قابل مقایسه نیست. اما تصمیم اینکه این بخش کامل است یا نه با شماست. زیرا این موضوع از یک طرف نکته ای مثبت به شمار می رود، و از طرف دیگر نکته ای منفی. منفی از این جهت که ارتقاهای زیادی وجود ندارد که بخواهید خودتان را با آنها مشغول کنید. هر کاراکتر درخت مهارت کوچکی دارد که به راحتی پر می شود و با آنلاک شدن هر شاخه، فرق زیادی در مهارت های خود مشاهده نخواهید کرد. مثبت از این جهت که دقیقاً می دانید با آن قابلیت های موجود باید چه کنید و بین ده ها انتخاب گیر نخواهید کرد.

از آنجایی که بازی نقش آفرینی است، بخش های مربوط به ارتقاء قابلیت ها نیز در آن گنجانده شده است. البته این بخش زیاد کامل نیست و برای مثال با بازی هایی مانند دیابلو یا حتی بازی هایی که نقش آفرینی نیستند ولی المان های نقش آفرینی دارند (مثل God of War 2018) قابل مقایسه نیست.

دشمنان بازی زیاد باهوش نیستند و مثل مور و ملخ بر سرتان می ریزند، بدون اینکه استراتژی خاصی برای حمله داشته باشند. البته از هم متفاوت اند و این موضوع خودش باعث می شود که برای برخی حمله هایتان برنامه ریزی کنید، اما در کل اگر هوش مصنوعی کمی قوی تر ساخته می شد، حس مبارزات را بهتر می توانست منتقل کند. در عوض باس فایت ها عالی هستند. حتی می توان گفت Vikings: Wolves of Midgard با بهترین عناوین نقش آفرینی مانند Bloodborne و Dark Souls در این زمینه قابل مقایسه است (البته با در نظر گرفتن زاویه ی دوربین). هر یک از باس ها در نوع خود چالشی خوب برای شما ایجاد می کنند و پس از شکست هر کدام به خودتان افتخار خواهید کرد!

اس فایت ها عالی هستند. حتی می توان گفت Vikings: Wolves of Midgard با بهترین عناوین نقش آفرینی مانند Bloodborne و Dark Souls در این زمینه قابل مقایسه است (البته با در نظر گرفتن زاویه ی دوربین).

از نظر کنترل، Vikings: Wolves of Midgard قابل قبول است و اگر این عنوان را روی PC بازی کنید مشکل خاصی نخواهید داشت. اما باگ های مختلفی در بخش گرافیکی و گیم پلی بازی رخ می دهند که گاهی مانع لذت بردن از بازی می شوند. گرچه این باگ ها در حدی نیستند که شما را از بازی زده کنند، اما در حدی هستند که به چشم بیایند.

بازی از نظر گرافیکی خوب است، نقشه های متعددی در بازی وجود دارند و تغییر آب و هوایی در آن ها می تواند حس تازگی را در بازی حفظ کند، اما در حدی نیستند که بعدها آن را به خاطر بیاورید. موسیقی و صداگذاری بازی نیز در سطح خوب کار شده اند. صدای اسلحه ها و افکت های صوتی در هنگام جنگ در منتقل کردن حس به مخاطب کمک می کند و موسیقی هم با اینکه حرف جدیدی برای گفتن ندارد، اما به فضای کلی بازی وفادار است.

طراحی دشمنان و برخی از فضاهای بازی چشم نواز و عالی است.

در کل می توان گفت Vikings: Wolves of Midgard یک بازی خوب است؛ نه خیلی خوب، نه عالی و نه کاملاً نوآورانه، اما خوب و قابل بازی. اگر طرفدار نقش آفرینی های ایزومتریک هستید و دلتان برای یک دیابلوی جدید لک زده، می توانید برای مدتی خودتان را با این بازی سرگرم کنید. اگر طرفدار این سبک نیستید، Wolves of Midgard نظرتان را عوض نخواهد کرد.

 


نقد بازی Gears 5 گیرز اف وار 5

نقد بازی Gears 5  گیرز اف وار 5

همه ما به خوبی از اولین نسخه Gears of war یاد می کنیم. زمان مثل برق و باد سپری شد. انگار همین دیروز بود که طوفان هایی توییتری به پا شد و شوق و اشتیاق گیمر ها را فرا گرفت. به شخصه فراموش نمی کنم که چند هفته قبل از روز تولدم شاهد عرضه اولین سری Gears of war در سال 2006 بودم. بسیاری معتقدند که Gears of war جانی دیگر به صنعت گیم اهدا کرد، جانی که در صنعت گیم خیلی وقت بود که خاک میخورد. به طور دقیق تر میتوان Gears of war را انقلابی در سبک شوتر سوم شخص دانست. بازی که برای همه پیشنهاد نمی شود! آنقدری که در بازی خون و خونریزی دیده می شود، دیگر به سن هم اکتفا نمی کند چون از همین حالا می گویم که این بازی جنون مطلق است، طرفدار خاص خود را می طلبد و ممکن است که با ذائقه اکثریت مغایرت داشته باشد. ما تا به امروز شاهد 6 اثر دوست داشتنی Gears of War بوده ایم، اما اثر هفتم، نام 6 اثر قبلی را به یدک نمی کشد و با تصمیم قاطعانه استودیو The Coalition، پسوند Of War حذف شده است. توجه شود Gears of war: Ultimate edition یک نسخه ریمستر شده از نسخه ابتدایی است لذا در کل با حساب کردن گرز 5، شش Gears of war وجود دارد. شاید برای برخی مفید و آموزنده باشد که نام های 6 محصول قبل نیز در این مقاله ذکر شود.

(Gears of war (2006
(Gears of war 2 (2008
(Gears of war 3 (2011
(Gears of war: the judgement (2013
(Gears of war: ultimate edition (2015
(Gears of war 4 (2016

بررسی نسخه آزمایشی بازی Gears 5

اولین بار کنفرانس E3 2018 ماکروسافت خبر خوش ساخت بازی Gears 5 را داد ولی اطلاعات زیادی از بازی منتشر نکرد. در آن مراسم فقط گیم پلی کوتاهی از بخش داستانی بازی (Campaign) و بخش های سینماتیکش پخش شد. گرچه کوتاه ولی شور و اشتیاق حضار سالن را فرا گرفت و برای دقایقی همه پیشرفت گرز را ستایش کردند. ما تنها شاهد یک جهش گرافیکی نبودیم بلکه به چشم خود روان تر شدن گیم پلی بازی را مشاهده کردیم. بسیاری از المان های بازی تقویت شده بودند و تعداد زیادی از ایراد های بازی رفع شده بود. البته که نمی شود فقط به یک نمایش کوتاه مدت اکتفا نمود، پس من به عنوان یک بازیباز که تا به امروز تمامی عناوین Gears of war و همچنین نسخه آزمایشی Gears 5 را تجربه کرده،  در این مقاله به بررسی موشکافانه Gears 5: Tech test پرداخته ام.

در این بررسی با ما همراه باشید تا هر آنچه که مورد نیاز است از Gears 5 بدانید!

بازی Gears 5 در روز 10 سبتامبر 2019 بر روی پلتفرم های XBOX ONE و رایانه های شخصی منتشر می شود. همچنین طبق گفته تیم توسعه دهنده، این بازی رو XBOX SCARLETT نیز اجرا خواهد شد ولی هم اکنون مشخص نیست که از قابلیت Backward compatibility استفاده کند و یا نسخه Remaster شده این بازی عرضه شود. حجم بازی بالای 110 گیگابایت تخمین زده می شود که ممکن است برای رزولوشن 4K حجم بیشتری را طلب کند و آپدیت های سنگین تری را به بازیکن تحمیل کند. البته که نسبت به حجیم بودن بازی، همواره سعی شده است که مکانیک روانی در عوض این عیب فراهم شود.

تصویر رسمی منتشر شده برای مود Escape (کوآپ سه نفره، مود جدید)

خوشبختانه با گذشت یک سال و لبریز شدن آستانه صبر طرفداران، اطلاعات بیشتری درباره این محصول به نمایش گذاشته شد. یکی از اصلی ترین عناوین اضافه شده به بازی، بخش Escape نام دارد. این مود به صورت Co-op می باشد و به صورت سه نفره اجرا می شود. برای تست کردن این مود، پلیر های معروفی دعوت شدند تا در سالن پلازا ماکروسافت به کنکاش در این بخش بپردازند. در این مود که دارای سطوح مختلف می باشد شما به کشتن Swarms می پردازید که اصلی ترین هدف این مود می باشند. چنین برآورد می شود که گستردگی مپ در این مود، موقعیت کاوش و ماجراجویی خونینی را برای بازیکنان پدید می آورد. در این راستا می توانید ویدیو دو دقیقه ایی منتشر شده در کنفرانس را تماشا کنید. قابل ذکر است که ویدیو بیشتر جنبه سینماتیک دارد. همچنین امکان split screen برای PC  فراهم خواهد شد. به دلیل رزولوشن 2060p و قابلیت اجرایی با فریم ریت بالا شاهد هیچ افت فریم و نوسانات گرافیکی نخواهیم بود لذا تقاضا می گردد سیستم عامل مورد نظر شرایط مناسبی را دارا باشد. خبر خوش دیگر بازگشت مود Horde است. این مود این بار با قابلیت های ویژه کاراکتر هاست که رنگ و لعابی به این بخش ببخشند. این مود از جنبه Survival بررسی می شود لذا قرار دهی درست و مناسب منابع دفاعی بسیار نقش کلیدی را بازی می کند.

باکس آرت رسمی بازی Gears 5 که خود نشان دهنده داستان بازیست. این بار Kait، داستان را به تصویر می کشد.

تا به امروز هیچ قسمتی از بخش داستانی قابل تجربه نبوده لذا حجم عمده ایی از توضیحات ممکن است در بازی رخ ندهد. ولی تا آنجایی که می دانیم کاراکتر های اصلی بازی یعن Marcus Fenix, Kait Diaz و Delmont Walker  و همچنین James Dominic Fenix (پسر مارکوس) در ابتدای بازی حضور خواهند داشت. بازی این بار حول زندگی Kait می چرخد. بنابراین جنبه اصلی داستانی Gears 5 کشف عناصر  مرتبط Locust Horde و Outsiders می باشد که در ادامه توصیف داستان خانوادگی کیت دیاز را نیز در بر می گیرد. از آنجایی که راد فرگاسون داستان بازی را عظیم ترین استوری فرنچایز می داند، خیال بسیاری از طرفداران برای عدم سقوط خط داستانی راحت کرده است. انتخاب اینکه جیمز دیگر شخصیت اصلی نباشد، یک انتخاب نرمال برای جلوگیری از یکنواخت  شدن سری بود. جذابیت یافتن خانواده کیت به خصوص مادرش در مراحل اخر Gears of war 4 حس می شود. شانس ستودنی جیمز فینکس، پیدا کردن پدرش و جلوگیری از مرگ وی بود. اما همین سرنوشت تاریک کیت، یک داستان ویژه و مملو از جزییات برای برای بازیکنان پدید آورده است.

لوت باکس از بازی حذف می شود! استودیو کوالیشن سعی دارد ویژگی های مادی مرتبط با پرداخت های درون گیمی را کمرنگ تر  کند و از انزجار طرفداران جلوگیری کند. این کار حس باعث ارزشمند شدن فضای بازی شده تا در این صدد ویژگی pay to win از بین برود. هیچ سیزن پسی در کار نخواهد بود، گیرز پک های پولی وجود نخواهند داشت، و تمام مپ های DLCs رایگان خواهند بود. اجزا جزئی قابل خرید نیز به طور شفاف و مستقیم قابل خریداری خواهند بود. موارد مذکور یکی از دلایل برتری Xbox game studio می باشند که فضای رقابتی سالم را برای پلیر ها فراهم می کند. جایی که مهارت و توانایی شکوفا شده و خرید های درون گیمی باعث پیشرفت نخواهند شد. این ویژگی در تمامی سری Gears of War و Halo دیده می شود. بازی همچون Sea of thieves نیز هم اکنون از این سیستم مالی بهره می برد که به طور واقعی پول، هیچ کمکی به بازیکن نمی کند. در گرز 5 نیز هیرو کاراکتر ها هستند که با ارز درون بازی قابل خرید هستند که میتوان این ارز را یا با پول واقعی خریداری نمود و یا با تلاش و زحمت به دست آورد.

در این پاراگراف قصد داریم به تکنیکال تست بازی بپردازیم، نسخه آزمایشی مولتی پلیر محور بازی که به دلایل متعددی در دسترس مشترکان گیم پس آلتیمت و کسانی که بازی را پیش خرید کرده بودند، قرار گرفت. از دلایل ساخت یک تک تست میتوان به پروسه باگیابی، ارزیابی سرور ها، نظرات پلیر ها و غیره اشاره نمود. اولین عنوان تک تست، بخش Boot Camp بود که آموزش های مرتبط برای رویارویی و نبرد را به شما آموزش می دهد. آموزش های این بخش هم برای حرفه ایی ها و هم برای تازه کار ها مفید واقع می شود. به طوری که شما نکات جالبی را به هر نحوی از این بخش یاد می گیرید. یک tutorial که حرکات ساده بازی را در یک زمین مشخص به شما اموزش می دهد و دیدگاه جنگ را در پلیر ایجاد می کند. دلیل مولتی محور نامیدن تک تست، مانور بازی در این قسمت می باشد که 3 مود و 2 مپ را در بازی قرار داده که یکی از آنها Arcade نام دارد. این مود کاملا جدیدی است که به نظر من یک جذابیت علنی را در مولتی پلیر ایجاد می کند. پلیر با کشتن حریف و کسب امتیاز به عنوان Elimination، که کمک میکند وسایل و قابلیت های ویژه ایی نسبت به هر کاراکتر خریداری شود. هر چه این ارتقا بیشتر باشد و قدرت یک تیم غالب شود، تیم مقابل ضعیف تر ظاهر خواهد شد و شکست می خورد. البته ممکن است در مچ های کژوال ( غیر رنک ) هیچ خلاقیتی مبنی بر ارتقا کاراکتر ها شکل نگیرد. سیستم رنک بندی نیز اصلاح شده است و پس از دستیابی به یک رنک خاص، محاسبه برد و باخت دقیق تر بررسی می شود و این یک نکته مثبت در عرصه رقابت است. رقابت چنین ایجاب میکند که افراد تازه کار و یا کسانی که قصد آماده کردن خود برای مچ های رنک را دارند، ابتدا از بخش غیر رنک و کژوال بهره ببرند.

مپ جدید District، که در Gears 5: Tech Test در دسترس قرار گرفت.

با وجود مود های اصیل گرز اف وار که در این مود جدای آرکید وجود داشتند میتوان به King Of The Hills و Escalation اشاره کرد. در واقع من از هر دو مود لذت بردم ولی تغییر چندانی در KOTH حس نکردم، همان سیستم قبلی گرز آف وار 4 است کا در این بازی به شکل جذاب تری تدوین شده، مپ ها از جزییات گرافیکی بهتری برخوردار هستند. در صدد برابری و عدالت، در مود ESCALATION اسلحه های ویژه در قسمت هایی با مسافت های یکسان قرار داده شدند تا برابری در بازی حکم کند. اسکیل ها و مهارت های شخصی هنوز مصداق بارز بازی هستند به طوری که یک شخص میتواند Home base حریف را تسخیر کند و در حین respawn مجالی به حریف ندهد! مهارت Wall bounce سرعتی، quick peak و سایر اسکیل های پلیر محور در بازی موجود است. اسلحه های جدید، چاقو و شیلد از نوآوری های بازی هستند که میتوان وجودشان را حس کرد. مکانیک روان تری که بسیار از سری قبل بهتر ظاهر شد. مهارت شوتینگ در بازی بهبود یافته است. به طوری که شلیک در critical areas همچون سر باعث هدشات می شود که این یک نواوری در سبک third person shooter ایی مانند گرز آف وار است. مپ جدید District در نسخه تک تست مورد تشویق و تحسین هواداران قرار گرفت. این مپ از المان های طبیعی و شهری بسیاری برخوردار بوده و کیفیت طراحی توسعه دهندگان را یک لول بالا برده است.

به طور کل نسخه آزمایشی تکنیکال تست Gears 5 یک تجربه خوب برای من بوده است. به شخصه این بازی رو پیش خرید کرده ام ولی کسانی که مشترکان گیم پس آلتیمت نیز بوده اند از این بازی بهره برده اند. اکس باکس برای یک هفته تک تست این بازی را برای مشترکان گلد هم در استور قرار داد. تا بازتاب و فیدبک های عموم پلیر هارا نیز دریافت کند که تا به آخرین روز بازیکنان بسیاری این نسخه را امتحان کرده اند. این یک آمار مثبت برای استودیو اکس باکس به شمار می رود. از جذابیت های گرافیکی بازی غافل نشویم که واقعا نسبت و مقیاس ها را به اختلاف جا به جا کرده است به شیوه ایی که در یک نسخه بتا مانند 20 گیگابایتی، رزومه موفقی را به نام خود ثبت کرد. از نقص های بازی میتوان به سرور های نا پایدار اشاره کرد، که البته برای یک نسخه امتحانی ایراد محسوب نمی شود، با این حال قطع شدن از بازی و مشکلات مولتی پلیر بازی بسیار کمرنگ واقع شدند. در برابر این همه شگفتی و خلاقیت که بازی به صورت آزمایشی نمایان کرد، ایراد های جزئی کارایی نداشتند. بخش لیدربوردز بازی در کنار پینگ تایم هنوز به شکل کادر در هر مچ موجود می باشد. قابلیت طراحی گیمرکارت در بازی با لوگو و بنر مورد نظر جزو مواردی است که در گرز5 نیز وجود خواهد داشت. از نکات دیگر میتوان به کارت ها و چلنج های بازی برای دریافت جوایز اشاره کرد. همه این خصوصیات بازی در کنار هم یک پکیج کامل را در یک نسخه آزمایشی را خلق کرده اند. البته در این خصوص کوالیشن صد الی هزار مامور ساپورت را موظف به بررسی ایمیل ها و تماس ها دریافتی نمود تا به انتقادات و مشکلات بازی (به طور عمده باگ ها) رسیدگی کنند تا نسخه نهایی بیشتر یک شگفتی باشد نه یک بازی!


نقد و بررسی بازی World War Z جدید و جذاب

نقد و بررسی بازی World War Z جدید و جذاب

احتمالا هرکسی که در حال خواندن این مطلب باشد، قبلا اسم World War Z را شنیده و یا شاید هم آن را دیده باشد. World War Z از جمله فیلم‌های معروف ترسناکی است که دنبال کنندگان سینما به خوبی با آن آشنا هستند. چندی پیش یک بازی با همین اسم هم منتشر شد، عنوانی که در ادامه در موردش صحبت خواهیم کرد. عنوانی که در استیم پیدا نمی شود و برای فروشگاه تازه تاسیس Epic Store به نظر تبلیغ خوبی به حساب می رود. بازی‌های زامبی محور بر پایه همکاری، معمولا به سرعت طرفداران زیادی را پیدا می‌کنند و مهم تر از آن، اگر بتوانند یک سری استانداردها را رعایت کنند و به کاربر خود احترام بگذارند، می‌توانند یک سری کاربر دائم داشته باشند. البته این از خصوصیات بازی‌های آنلاین است و عناوین زامبی محور هم از این قاعده پیروی می‌کنند. به عنوان مثال به Left 4 Dead نگاه کنید! Left 4 Dead 2 در سال 2009 منتشر شد و از انتشار این بازی تقریبا یک دهه می‌گذرد. با این حال هنوز هم کاربران خاص خود را دارد و اکثر بازی‌های زامبی محور بر پایه همکاری تیمی با استانداردهای Left 4 Dead مورد سنجش قرار می‌گیرند. در حالی که بازی‌های مشابه امروزه در بازار کم نیستند و بازی سازان زیادی از این ایده استفاده می‌کنند، اما World War Z یک امتیاز بزرگ نسبت به رقبای دیگر دارد و آن هم اسم خود بازی است! اسمی که می‌تواند توجهات زیادی را به خود معطوف کند. در ضمن همان طور که گفته شد، World War Z بر روی کاغذ، می‌تواند کاربران زیادی را به اپیک استور جذب کند. اپیک استور از زمان تاسیس خود تا کنون توانسته پتانسیل بالای خود را به اثبات برساند. به عنوان مثال در همین چند هفته اخیر، دیپ سیلور و یوبی سافت، بازی‌های بزرگ و مورد انتظار خود یعنی Metro Exodus و Tom Clancy’s The Division 2 را بر روی فروشگاه اپیک منتشر کرده اند. همچنین خبر می‌رسد که فروشگاه اپیک در صدد همکاری با استودیوهای دیگری هم مثل Quantic Dreams و Private Division است که اولی به لطف دیوید کیج و بازی‌هایی مثل Detroit: Become Human، Beyond: Two Soules و Heavy Rain از شهرت بالایی برخوردار است.

بنابراین بدون تعارف، می‌توان تایید کرد که فروشگاه اپیک طی ماه‌های اخیر توانسته عملکرد مثبت و قابل قبولی را از خود بر جای بگذارد و زنگ خطری بزرگ برای استیم به شمار برود. همچنین در حال حاضر، بازی‌های زیادی در این فروشگاه به صورت رایگان عرضه می شوند. سوای از عناوین تریپل ای که می‌توانید از فروشگاه اپیک تهیه کنید، بازی‌هایی مثل Subnautica، What Remains of Edith Finch، Oxenfree و غیره هم بازی‌های جذابی هستند که هر کدام در بازه‌های زمانی متفاوتی از طریق اپیک استور به صورت رایگان در دسترس بوده‌اند و یا خواهند بود. در مجموع به نظر می‌رسد که این استور نه چندان قدیمی موفق شده تا مخالفین زیادی را به خود جذب کند و هِیترها را ( Hater ) به طرفداران خود تبدیل کند. شاید موفقیت اپیک استور به معنای پیشرفت کردن استیم هم باشد و رقابت این دو در نهایت به نفع پلیرها و بازیکنان تمام شود. اما فعلا بحث در مورد اپیک استور را تمام کرده و بیشتر در مورد بازی World War Z صحبت کنیم، عنوانی که یکی از بازی‌هایی است که نسخه پی سی آن در انحصار فروشگاه اپیک است. همان طور که اشاره شد World War Z را بیشتر با فیلم ترسناکی با همین نام می شناسیم و البته در سال 2006 هم کتابی با همین اسم منتشر شده است. البته این کتاب با اسم Zombie World War هم شناخته می شود ولی WWZ رسمیت بیشتری دارد. اما علاوه بر کتاب و فیلم World War Z، اخیرا بازی ویدئویی آن هم در دسترس کاربران قرار گرفته است. عنوانی که توسط استودیو  Saber Interactive Incorporated توسعه داده شده است. این استودیو اخیرا سابقه کار روی بازی‌هایی مثل NBKA 2K Playground 2، Halo Online و Halo: The Master Chief Collection ( نسخه Xbox One ) را داشته است. Saber Interactive را نمی‌توان به عنوان یک استودیوی امتحان پس داده معرفی کرد ولی دست کم از سابقه خوبی برخوردار است و روی بازی‌های پرشماری کار کرده است. از طرفی دیگر، اسم و رسم World War Z هم می‌تواند کمک بزرگی به این بازی بکند. البته آخرین بازی زامبی محوری که از اسم یک فیلم کمک گرفت عنوان Overkill’s The Walking Dead بود که عاقبت خوشی نداشت و نتوانست به لحاظ اقتصادی انتظارات را برآورده کند. World War Z اما تا قبل از انتشار، چشم انتظاران زیادی را برای خود دست و پا کرده بود و بدیهی است که اپیک استور هم امید زیادی به این بازی داشت. همان طور که اشاره شد بازی‌هایی از این دست می‌توانند کاربران دائم زیادی را به خود اختصاص دهند و این موضوع برای فروشگاه تازه تاسیسی مثل اپیک استور هم از اهمیت بالایی برخوردار است. با این حال به نظر می‌رسد که World War Z کماکان جا برای پیشرفت دارد و می‌توانست به شکل بهتری به انتظارات بازیکنان پاسخ دهد. البته این که این بازی دقیقا از چه جاهایی ضربه خورده، در چه بخش‌هایی می لنگد و چگونه می‌تواند طرفداران را به خود جذب کرده و یا برعکس طرد کند، چیزی نیست که بتوان آن را در یک یا چند جمله کوتاه خلاصه کرد. گیمفا قصد دارد تا در این مطلب به بررسی کامل World War Z بپردازد.

اگر رقیبتان فراری سوار می‌شود، شما باید لامبورگینی داشته باشید. اگر در تیم حریف مسی را دارید، لازم است که یک کریس رونالدو هم در تیم خود داشته باشید. وقتی رقیبتان وزنه‌ای مثل Left 4 Dead را دارد… در ادامه با نقد و بررسی بازی World War Z در خدمتش ما خواهیم بود.

در واقع World War Z را می‌توان یا اولین یا یکی از اولین بازی‌هایی دانست که به صورت انحصاری بر روی اپیک استور عرضه می شود. ساز و کار و اساس بازی را می‌توان کاملا مشابه Left 4 Dead استیم دانست و از نظر داستانی هم این دو عنوان شباهت‌هایی به هم دارند. بخش داستانی بازی World War Z در مجموع به این صورت است که شما در نقش یکی از چهار شخصیت اصلی قرار خواهید گرفت و به بازی کردن خواهید پرداخت. مراحل بازی در محیط‌هایی مثل نیویورک، توکیو، موسکو و اورشلیم دنبال می شوند و در همان ابتدای بازی با کلیت طراحی مراحل بازی آشنا می شوید. می‌توان گفت که World War Z در این زمینه نسبت به بازی‌های مشابه تفاوت خاصی ندارد. بدیهی است که در چنین بازی‌هایی باید خود را از بین تعداد زیادی زامبی زنده بیرون بکشید و به نقطه امنی برسید. حال این نقطه امن بسته به مرحله‌ای که در آن هستید می توانید متفاوت باشد. البته گاهی اوقات هم بازی از شما چیز زیادی نمی‌خواهد! در واقع فقط باید مقاوت کنید و برای مدتی مشخص زنده بمانید. این گونه مراحل در بازی World War Z زیاد دیده می شوند و مطابقت کامل با سبک بازی و علاقه بازیکن دارند. نیاز به توضیح نیست که داستان بازی با داستان فیلم و کتاب خیلی متفاوت نیست. البته با توجه به این که فیلم World War Z هم از روی کتاب آن ساخته شده است، بنابراین مرجع را باید رمان در نظر گرفت. شخصیت‌ها و وقایع بازی نسبت به فیلم، به رمان شباهت بیشتری دارند و سازندگان هم سعی کرده‌اند که بازی خود را بیشتر با داستان World War Z تطابق دهند تا فیلم معروف آن. نکته مهم در مورد داستان بازی، این است که کشف بیشتر در مورد آن یا اهمیت ندادن به آن کاملا دست خودتان است. در واقع به طور معمول، توضیحات ابتدایی و لازم در مورد هر مرحله به شما داده می شود. با این حال در نقاط مختلف محیط بازی می‌توانید اطلاعات بیشتری را در مورد هر شخصیت پیدا کنید. در ابتدای کار با شخصیت های بازی خیلی آشنا نیستید و شاید خیلی هم کنجکاو نباشید. اصلا کیست که این گونه بازی‌ها را به خاطر داستان و شخصیت پردازی آن ها بازی کند؟ داستان در بازی‌های زامبی محور بیشتر نقش یک پس زمینه را بازی می‌کند و خیلی عمیق دنبال نمی شود. در ضمن می‌توان گفت که World War Z به نوعی از چهار Campaign بهره می برد که این 4 داستان مجزا، شخصیت‌های متفاوتی هم دارند. به هر حال World War Z هم مثل بقیه بازی‌های مشابه غرق در داستان نمی شود و سعی می کند تا بازی باز را از جنبه‌های دیگر راضی نگه دارد.

هر کمپین از 4 شخصیت کاملا مجزا بهره می‌برد. انتخاب شخصیت مهم‌ترین انتخاب شما در بازی نخواهد بود، پاسخ به این سوال که کدام کلاس را ترجیح می‌دهید جیزی است که تاثیر مستقیم روی گیم پلی بازی خواهد گذاشت

بازی های زامبی محور امروزه در بازار کم نیستند و البته همه‌شان هم به موفقیت نمی رسند. حتی می توان بازی‌هایی را پیدا کرد که به لحاظ فنی هم بازی های با کیفیتی هستند اما چون چیز جدیدی نسبت به عناوین محبوب‌تر قدیمی ندارند، خیلی زود فراموش می شوند. به عنوان مثال سبک بتل رویال را در نظر بگیرید. فورتنایت و پابجی در این سبک  پیشتاز هستند و بازی‌های جدید سبک بتل رویال خیلی سخت بتوانند جای این دو بازی را بگیرند. بازی‌های زامبی محور نیز به همین منوال پیش می روند و معمولا بازی‌های جدیدتر کار دشواری برای پیروزی دارند. خبر خوب برای World War Z این است که کاربران اپیک استور به راحتی می‌توانند این بازی را تجربه کنند. با این حال WWZ نسبت به بازی‌های دیگر زامبی محور شاید ضعیف نباشد، اما آن قدرها هم سرتر نیست. شاید بتوان بازی‌های زامبی محور را به صورت قراردادی به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول، به همان حالت سنتی دنبال می شوند و کافی است که به محیط جدیدی ورود کنید و با سیل زامبی‌ها رو به رو شوید. حالت دوم کمی مدرن تر هستند و از المان‌های مخفی کاری هم در خود بهره می برند. در چنین بازی‌هایی بهتر است که از همان روش مخفی کاری استفاده کنید و برای خودتان دردسر درست کنید. همیشه در همچین بازی‌هایی، دیده شدن و ایجاد سر و صدا برایتان داستان درست خواهد کرد و کار را چندین برابر دشوار می کند. World War Z در واقع تلفیقی از هر دو حالت است و باید با زامبی‌های پرتعداد رو به رو شوید و البته سعی کنید که توجهات را خیلی به خود جلب نکنید. عنوان World War Z با زاویه دید سوم شخص دنبال می شود و با توجه به این که بیشتر بازی‌های زامبی محور حالت اول شخص دارند، می تواند تنوع جالبی به شمار بیاید. نکته مهم در بازی World War Z این است که طرفداران بازی‌های سوم شخص هم این اجازه را پیدا خواهند کرد تا با این عنوان ارتباط برقرار کنند. دلایل متعددی را می توان پیدا کرد که چرا طرفداران TPS از World War Z بدشان نخواهند آمد. در واقع World War Z مشخصه‌های زیادی دارد که آن را با TPS‌های دیگر در یک دسته قرار می دهد. خوشبختانه گان پلی بازی اگرچه جای بهبود دارد و بی نقص نیست، اما می تواند بازیکن را راضی نگه دارد. در حالی که از بازی‌هایی چون Tom Clancy’s The Division و Max Payne 3 می توان به عنوان نمونه‌هایی از یک گان پلی کامل نام برد و مثلا Shadow of The Tomb Raider مظهر یک گان پلی آزاردهنده به شمار می رود، World War Z چیزی بین دو نام اولی و اسم سوم به شمار می رود. در واقع سیستم تیراندازی بازی World War Z در ابتدا مرا به یاد GTA V انداخت، با این تفاوت که در این بازی زامبی محور نمی‌توانید کاور گیری کنید. سیستم تیر اندازی بازی World War Z آرکید است و خبری از لگد تفنگ‌ها نیست. بنابراین تفاوت بین سلاح‌های مختلف کمتر می شود و یک فاکتور برای انتخاب نهایی کنار می رود.

نکته بسیار مهم در مورد بازی World War Z ، این است که باید سعی کنید خیلی دست به سلاح‌های قدرتمند خود نبرید. کشتن زامبی‌ها به کمک سلاح خفه کن و یا سلاح سردی که در دست دارید راه حل عاقلانه تری به نظر می رسد. وقتی که بازی را به صورت آنلاین بازی کردید هم بهتر است که از همین روش استفاده کنید و برای هم‌تیمی هایتان مشکل درست نکنید. به محض این که زامبی‌ها صدای گلوله بشنوند و یا به هر طریقی تحریک شوند، با تعدادی غیر قابل شمارش به سمت شما یورش خواهند آورد. در بهترین حالت شما یک عضو از یک تیم 4 نفره خواهید بود. بازی World War Z از درجه سختی‌های متفاوتی استفاده می کند و برای افرادی که خیلی حرفه‌ای نیستند و تازه روی به چنین عناوینی آورده اند درجات سختی دوم یا سوم پیشنهاد می شود. از طرفی درجه سختی اول هیچ چالشی را برایتان به همراه نخواهد داشت و احتمالا World War Z را برایتان تبدیل به یک بازی کسل کننده خواهد کرد. از جذابیت‌های بازی، زمانی است که زامبی‌ها متوجه حضور شما شوند و به شما حمله کنند. در چنین شرایطی از زمین و آسمان زامبی می ریزد و هیچ کجای محیط بازی در امنیت کامل نخواهید بود. شرق و غرب و شمال و جنوب خود زامبی‌هایی را می بینید که با سرعت به شما نزدیک می شوند. حتی گاهی اوقات در محیط‌های بسته هم پشت سرتان سر و کله یکی دو تا زامبی پیدا می شود! اگر با PC در حال بازی کردن باشید، با فشار دادن دکمه F می‌توانید از سلاح سرد خود استفاده کرده و زامبی‌ها را تکه تکه کنید. همچنین مواد منفجره مثل نارنجک هم به تعداد محدود در اختیارتان قرار خواهد گرفت تا در شرایط بحرانی از آن استفاده کنید. البته بهتر است طوری عمل کنید که کار به آن جا کشیده نشود. این موضوع به کل تیم بستگی دارد و همه هم‌تیمی‌های شما باید توجیه باشند که ایجاد سر و صدا مجازات سنگینی را در پی دارد. به جز نارنجک و سلاح سرد، شما می‌توانید سه کلاس اسلحه هم با خود حمل کنید. سلاح سنگین، سلاح سبک و سلاح‌هایی مثل مسلسل و SMG! تنوع اسلحه‌های بازی در شرایط مطلوبی قرار دارد و بازیکن را آزار نخواهد داد. شاتگ‌گان، اسنایپر، اره برقی، مسلسل‌های متنوع و چندین نوع سلاح دیگر در بازی پیدا خواهید کرد که بسته به سبکی که بازی می‌کنید و یا تیمی که در آن هستید می‌توانید یکی را انتخاب کنید. البته همان طور که اشاره شد شما و دیگر هم‌تیمی هایتان سه اسلات خالی برای سلاح خواهید داشت و علاوه بر این سه اسلات، می‌توانید نارنجک و یک سلاح سرد هم با خود حمل کنید. بسته‌های مهمات در نقاط مختلف محیط بازی پیدا می شوند. البته با توجه به ازدیاد تدریجی زامبی‌ها، همیشه نمی توانید روی فشنگ‌های خود حساب کنید. با این که در نقاط مختلف بازی بسته‌های مهمات یافت می شوند، اما فراموش نکنید که شاید در یک دفاع در مقابل زامبی‌ها، تمام گلوله‌های خود را تمام کنید. بنابراین عاقلانه‌ترین کار دیده نشدن است. همچنین در هنگام مبارزات تا جایی که ممکن است از سلاح سرد خود استفاده کنید.

از مشخصه‌های بازی، تعداد زیاد زامبی‌هایی است که به شما حمله‌ور می‌شوند. گاهی اوقات با استفاده از روش‌های مخفی‌کاری می‌توانید راه خود را بدون جلب توجه باز کنید و از درگیری با زامبی‌های پرشمار دوری کنید. گاهی اوقات هم بازی شما را در مقابل صدها زامبی قرار می‌دهد و به همراه هم تیمی‌هایتان باید از خود دفاع کنید.

برخی از بازی‌های جدید سعی می کنند تا زامبی‌های دنیای خود را با نامی دیگر مورد خطاب قرار دهند. مثلا در بازی Days Gone، دشمنان شما “فریکر” هستند. در مورد World War Z اما داستان این گونه نیست و دشمنان شما همان زامبی‌های سنتی هستند. البته این زامبی‌ها انواع مختلفی دارند و همه‌شان به یک شکل برایتان ایجاد خطر نمی‌کنند. در حالی که تنوع سلاح‌های بازی راضی کننده به نظر می‌رسد، در مورد زامبی‌ها قبل از دادن نظر نهایی باید کمی تامل کنیم. خب کلیت کار زامبی‌ها این است که به شما حمله کنند و با زدن ضربات مختلف از سلامتی شما کم کنند. زامبی‌های ساده‌تر برای مردن فقط به دو الی سه گلوله نیاز دارند. اگر بتوانید آن‌ها را هدشات کنید که با یک تیر هم کارشان تمام می‌شود. این گونه زامبی‌‎های اولیه فقط به شما حمله می‌کنند و چون تعدادشان زیاد است و سرعتشان هم کم نیست، شما را به دردسر خواهند انداخت. با این حال اگر یک مسلسل در دست بگیرید و یک جمعیت را به رگبار ببندید، به راحتی می‌توانید تعداد زیادی از چنین زامبی‌هایی را از صحنه بازی حذف کنید. دسته‌های دیگر اما هم دیرتر کشته می شوند و هم خطرات بیشتری را برایتان به همراه دارند. نوعی از زامبی‌ها در بازی پیدا خواهند شد که اگر نزدیک شما بمیرند، گاز سبز رنگی از بدن آن‌ها خارج خواهد شد و این گاز هم جلوی دیدتان را می‌گیرد و هم روی سلامتیتان تاثیر می‌گذارد. گروهی دیگر هم هستند که به سرعت به سمتتان حرکت کرده و شما را از گردن بلند می‌کنند. اگر گرفتار این دسته از زامبی‌ها شدید، راهی نخواهید داشت جز اعتماد به هم تیمی هایتان! آن‌ها می‌توانند وی را بکشند و شما را از دستش برهانند. در غیر این صورت راهی نیست و کارتان تمام خواهد بود. غالب زامبی‎ها شبیه به هم رفتار می کنند و این موضوع بعد از مدتی آزاردهنده خواهد شد. در واقع می توان این گونه توصیف کرد که زامبی های بازی آن تنوع لازم را ندارند. امروزه در برخی بازی‌ها می توان دید که علاوه بر زامبی‌ها، انسان ها هم به جمع دشمنان شما می پیوندند. Days Gone و Overkill’s The Walking Dead از نمونه‌های مطرح به شمار می روند که البته انحصاری سونی با World War Z از بنیان تفاوت‌هایی دارد. البته فقدان تنوع فقط محدود به زامبی‌های بازی نمی شود. می‌توان این گونه گفت که دشمنان شما به لحاظ تنوع نمی‌توانند خیلی راضی کننده عمل کنند. منتهی مشکلی که World War Z دارد، فقط این نیست. به لطف چهار نفره بودن بازی و همچنین سبک و سیاق گیمر پسند آن، می‌توانید اوقات فراغت خود را پشت سیستم خود صرف کنید و WWZ بازی کنید. با این وجود مشکلی که در بازی احساس می شود و سازنده هم در قبال آن کاری انجام نداده است، مشابه بودن روند کلی بازی در محیط‌های مختلف است. می‌پرسید یعنی چه؟ یعنی این که به اصطلاح آبجکتیوها یا تَسک‎های شما در محیط‎های مختلف ژاپن و آمریکا و روسیه تفاوتی با هم نخواهند داشت و فقط این محیط‎ها هستند که عوض می شوند و شخصیت‌‎ها تغییر می کنند. البته پشت پرده ماجراهای هر کمپین هم متفاوت است و داستانی مجزا را روایت می‏کند.

به طور کلی، سیستم طراحی مراحل بازی بدین ترتیب است که شما کار خود را از نقطه A شروع می کنید تا به نقطه B برسید. در نقطه B به شما ماموریت داده می‌شود که خود را به نقطه C که نقطه پایانی فرضی ماست، برسانید و در این حین باید زامبی‌های مقابل خود را از سر راه بردارید. گاهی اوقات شما مهاجم هستید و گاهی اوقات مدافع. در حالت پیش فرض، این شمایید که به زامبی‌ها حمله می کنید و آن‌ها را از بین می برید تا راه خود را باز کرده و به نقطه مورد نظر برسید. اما گاهی اوقات هم، بازی به شما 1 دقیقه زمان می دهد و در این 1 دقیقه باید یک سری تله کار بگذارید و سلاح‌ها و مهمات خود را آماده کنید. صدها و یا شاید هم هزاران زامبی بعد از تمام شدن شمارش معکوس سر شما خواهند ریخت و به کمک تیمتان، باید همه این زامبی‌ها را از بین ببرید. اصولا در چنین شرایطی، مقابله با زامبی‌های قوی تر کار دشواری خواهد بود و شما و هم تیمی هایتان به یک چالش واقعی دعوت خواهید شد. بازی اگرچه می‌تواند در یک چرخه تکرار قرار بگیرد و بعد از مدتی همه چیز برایتان تکراری باشد، اما به لطف تیمی بودن آن و همچنین تعداد زیاد زامبی‌ها، World War Z احتمالا از آن دسته از بازی‌هایی خواهد بود که طرفداران زیادی را برای خود جمع خواهد کرد. در واقع اوج متفاوت بودن بازی، لحظاتی است که زامبی‌های پر تعداد از در و دیوار خود را بالا می کشند و به سمت شما حمله می‌کنند. تمرکز بازی بیشتر روی آنلاین بازی کردن است و اگر می‌خواهید واقعا از World War Z لذت ببرید، باید این بازی را به صورت آنلاین و گروهی تجربه کنید. با این حال برای آن دسته از بازیکنانی که دوست دارند یک زامبی‌کشی به صورت آفلاین را تجربه کنند هم WWZ این امکان را فراهم کرده است. بخش آفلاین بازی از همان محیط‌های آنلاین بهره می برد و به جای یار واقعی، هوش مصنوعی‌ها هستند که به شما کمک خواهند کرد. حقیقتا باید گفت که عملکرد هوش مصنوعی هم در نوع خود جالب توجه است و AI به خوبی می‌تواند بازیکن را از مهلکه‌های مختلف نجات دهد. در بخش آفلاین بازی به صورت دلخواه از بین چهار کاراکتر هر کمپین، یکی را انتخاب می کنید و با وی بازی را آغاز می‌کنید. با این حال بخش آفلاین بازی آن احساس رضایت را نمی‌تواند برای بازیکن به ارمغان بیاورد و ممکن است که خیلی زود بازی را کنار بگذارید.

حس همکاری یکی از دلایلی است که باعث می‌شود بازیکنان به بازی‌های آنلاین معتاد شوند. لذت کشتن زامبی‌ها به همراه هم‌تیمی‌های واقعی ( نه هوش مصنوعی ) غیر قابل وصف است.

در بازی 6 کلاس وجود دارد و شما با هر شخصیتی که می‌خواهید بازی کنید می‌توانید یکی از این 6 کلاس را برای خود انتخاب کنید. این 6 کلاس عبارتند از کلاس‌های Gunslinger، Hellraiser، Medic، Fixer، Slasher و Exterminator! شما در حالی در این بازی با 6 کلاس متفاوت سر و کار دارید که این تعداد در بیشتر بازی‌های آفلاین به عدد 4 محدود می‌شود. این مورد را می‌‎توان از نکات مثبت بازی دانست و سازندگان به خوبی روی این کلاس‌ها زمان گذاشته‌اند و حاصل کار هم موفقیت آمیز بوده است. در نهایت وجود چنین کلاس‌هایی اولا به شما اجازه می‌دهد تا سبک بازی خود را به صورت نسبی در میدان نبرد World War Z پیاده سازی کنید، ثانیا همه بازیکنان دقیقا مثل هم نیستند و ثالثا حس پیشرفت هم به بازیکن منتقل می‌شود. بگذارید ابتدا در مورد ویژگی‌های منحصر به فرد هر کلاس صحبت کنیم. مثلا اگر شما کلاس Gunslinger را برای شخصیت خود انتخاب کنید، بازی را با یک SMG و نارنجک آغاز می‌کنید. کلاس گان اسلینگر در لول‌های پایین‌تر تاثیر زیادی روی گیم پلی بازی ندارد اما در سطوح بالاتر، اهمیت بالای خود را نشان می‌دهد. یا مثلا کلاس Slasher را در نظر بگیرید! این جا هم با یک SMG کار خود را شروع می‌کنید. نکته این جاست که افرادی که این کلاس را برای کاراکتر خود انتخاب کرده‌اند، بیشتر زمان می‌برد تا خسته شوند و در نتیجه می‌توانند ضربات بیشتری را با سلاح سرد خود به زامبی‌ها وارد کنند. همچنین ضربات آن‌ها به جای یک زامبی، روی دو زامبی تاثیر می‌گذارد. کلاس Hellraiser هم با یک بمب C4 کار خود را آغاز می‌کند و در کنار این ماده منفجره قوی، یک شات گان هم خواهید داشت. شاید ابتدای بازی متوجه نباشید که انتخاب یک کلاس درست و متناسب با مهارت‌هایتان تا چه اندازه می‌تواند مهم باشد. برخی کلاس‌ها مثل Medic در همان ابتدای بازی روی هم تیمی‌هایتان نیز تاثیر خواهند گذاشت. به مرور زمان باید با XP‌هایی که کسب می‌کنید سطح کلاس مورد نظر را بالا ببرید. همیشه هم در نظر داشته باشید که بالا رفتن سطح کلاس‌ها کاملا مجزا از هم بوده و هیچ ارتباطی با هم ندارند. چنین چیزی را قبلا در بازی‌های آنلاین دیگر هم دیده‌ایم و احتمالا برای آنلاین بازان چیز جدیدی نباشد. کمی بالاتر گفتیم که وجود کلاس‌های متنوع باعث می‌شود که در بازی حس پیشرفت هم به بازیکن منتقل شود. اگر جمله مبهم بود، در موردش توضیحات لازم را دادیم و فکر می‌کنم که تا حالا دیگر رفع ابهام شده باشد. قطعا دوست ندارید از بازیکنان دیگر عقب بمانید پس بیشتر تلاش می‌کنید، وقت بیشتری را پای بازی می‌گذارید تا سریع‌تر پیشرفت کنید و ارتقا سطح را انجام دهید. کلمه ارتقا فقط به سطح و لول کلاس‌ها محدود نمی‌شود. بازی حدودا 20 سلاح در خود گنجانده است. این 20 سلاح هم می‌توانند ارتقا پیدا کنند به شرطی که امتیاز XP کافی داشته باشید. همان طور که اشاره شد ارتقاهایی که به کلاس مربوط می‌شوند شاید در ابتدای بازی خیلی محسوس نباشند ولی وقتی به لول 10 به بالا برسید، متوجه این تغییرات خواهید شد. با بالا بردن سطح سلاح‌ها و کلاس‌ها، توانایی‌هایتان نیز افزایش پیدا خواهند کرد و آن وقت است که می‌توانید بازی را روی بالاترین درجه سختی امتحان کنید. اگر می‌خواهید برای تیمتان یک عضو مفید باشید، سعی کنید که در انتخاب کلاس دقت کافی داشته باشید. ارتقاهایی که در بازی انجام می‌دهید یک سری ویژگی و مهارت جدید را برایتان آنلاک خواهند کرد. این موضوع در مورد سلاح‌های بازی هم صادق است.

درصد بالایی از بازی‌های زامبی محوری که از سال 2016 به بعد منتشر شده‌اند با مشکلات فنی فراوان رو به رو بوده‌اند. از انحصاری‌ها گرفته تا بازی‌های مولتی پلتفرم. این مشکلات فنی البته اغلب بعد از انتشار چند آپدیت حل می شوند و بازی به حالت نرمال درمی‌آید. آن جاست که گیم پلی حرف اول و آخر را در جذابیت و پرطرفدار بودن یک بازی می‌زند. البته گاهی اوقات هم این مشکلات فنی آن قدر زیاد هستند که بازیکن کلا از بازی فرار می‌کند و هرگز دست به امتحان دوباره آن نمی‌زند. خوشبختانه World War Z از این دست بازی‌ها نیست و مشکلاتی که خیلی از بازی‌های آنلاین زامبی محور را آزار می‌دهد، در WWZ دیده نمی‌شوند. اولین نکته مربوط به سرورهای بازی می‌شوند. اگر از یک اینترنت با پینگ مناسب استفاده کنید، بازی شما نه لگ می‌زند و نه خارج می‌شود. با برخورداری از یک اینترنت خوب و مناسب برای بازی‌های آنلاین، می‌توانید World War Z را چندین ساعت تجربه کنید و هیچ مشکل ارتباطی با سرورها هم نداشته باشید. خیلی از بازی‌ها هستند که در روزهای اول چنین مشکلاتی را تجربه می‌کنند. در مورد World War Z اما شرایط این گونه نیست. نکته دوم مربوط به باگ‌های حین بازی می‌شود که باز هم WWZ نسبت به خیلی از رقبا جلو است. این که بگویم بازی اصلا باگ ندارد، قطعا اغراق است، شاید هم دروغ! اما باگ‌های بازی عملا تاثیری روی آن ندارند و در ضمن، به ندرت دیده می‌شوند. گاهی اوقات واقعا لازم است تا بازی را زیر ذره‌بین قرار دهید و چنین باگ‌هایی را کشف کنید. بنابراین اگر احیانا تجربه‌های قبلی شما را ترسانده‌‎اند، اصلا نگران نباشید و World War Z را یک بازی کاملا جدا تصور کنید. البته در همین بخش، بازی مشکلی دارد که مربوط به تکسچرهای بازی می‌شود. اگرچه World War Z توانسته محیط‌های متنوعی را خلق کند، ولی کیفیت تکسچرهای بازی می‌توانست بهتر از این‌ها باشد. نمی‌توان گفت که انتظارات را از World War Z بیش از اندازه بالا برده‌ایم; در سال 2019 به سر می‌بریم و طبیعی است که یک بازی باید استانداردهای لازم را حفظ کند. البته این مشکل احتمالا نه در کوتاه مدت و نه در دراز مدت نمی‌تواند بازیکن را از بازی دور کند.

طراحی شهرهای بازی خیلی خوب صورت گرفته است و با مپ‌های متنوعی سر و کار داریم. بعضی از این مپ‌ها مربوط به ساختمان می‌شوند و بازی در یک فضای بسته دنبال می‌شود. برخی دیگر شما را به تونل‌های زیرزمینی خواهد برد و بعضی دیگر هم در فضاهای باز جریان دارند. مپ‌های بازی یک ویزگی جالب دارند و آن هم این است که همه شرایط را در بر می‌گیرند. مثلا اگر در مسکو باشید، سرما را تجربه خواهید کرد و آب و هوای برفی را! برخی از مراحل کمپین در شب دنبال می‌شوند و بعضی‌های دیگر در روز. نکته مهم این است که طراحی محیط به قدری خوب است که تکرار یک مرحله نمی‌تواند باعث دل زدگی شما از محیط بازی شود. انواع و اقسام محیط‌ها با شرایط متنوع را می‌توانید در World War Z  تجربه کنید.

بازی World War Z شما را در محیط‌های متنوعی قرار می‌دهد و هر کدام شرایط خاص خود را دارند.

عنوان World War Z به یک مشکل بزرگ خورده است و آن هم مقایسه شدن با Left 4 Dead است! بگذارید بدون تعارف بگویم که WWZ اصلا و ابدا در حد و اندازه‌های Left 4 Dead نیست پس به دید نسخه جدید L4D به آن نگاه نکنید. سال‌هاست که بازی‌بازان در انتظار یک نسخه جدید از بازی زامبی محور ولو هستند و شاید تا کنون فکر می‌کردید که WWZ می‌تواند به جایگاهی دست پیدا کند که بازیکن را کاملا راضی نگه داشته و به انتظارات برای نسخه جدیدی از L4D پایان دهد. این‌گونه نیست و World War Z مشکلات خاص خودش را دارد. با این وجود این بازی که در انحصار اپیک استور است، دلیل قابل قبولی است تا بعضی از بازیکنان به دشمنی خود با این فروشگاه خاتمه دهند و از بازی‌هایش استفاده کنند. World War Z نه یک بازی انقلابی است و نه نسبت به بازی‌های مشابه خود چیز جدیدی دارد. با این حال بازی خوبی است و به آن دسته از بازیکنانی که اهل بازی‌های آنلاین زامبی‌محور هستند به شدت پیشنهاد می‌شود. با این‌که در حال حاضر World War Z بهترین گزینه موجود در بازار نیست، ولی تجربه آن ضرری ندارد و این پتانسیل را دارد که برای مدتی طولانی شما را با خود همراه کند.


معرفی برترین ضدقهرمانهای تاریخ گیم جدید و جذاب

معرفی برترین ضد‌قهرمان‌های تاریخ گیم جدید و جذاب

در طول تاریخ بازیهای ویدئویی، شخصیت های مختلفی وجود داشته اند که بخش غیر قابل انکاری از عشق و علاقه ما به دنیای گیم با آنها گره خورده است. کم نیستند افرادی که برخی فرانچایز های بزرگ را، برای تجربه و مشاهده شخصیتی خاص خریداری می کنند. البته لزوما قهرمان ها و شخصیت های مثبت یا منفی نیستند که در خاطر می مانند. شخصیت Merchant در Resident evil 4 را به یاد بیاورید. این شخصیت نه دیالوگ خاصی داشت، نه نقش ویژه ای در بازی ایفا می کرد. اما با این وجود احتمالا این شخصیت و آن صدای خاصش در ذهن شما هنوز ماندگار است. مثال های زیادی از علاقه تک تک ما به آنتاگونیست ها، پروتاگونیست ها و حتی شخصیت های فرعی و کمتر دیده شده وجود دارد که بخش قابل توجهی از خاطرات ما را با خود یدک می کشند. امروز در این مقاله، به سراغ طیف خاصی از این شخصیت های مهم و خاطره انگیز رفته ایم. ضدقهرمان ها…

در این مقاله نگاهی خواهیم انداخت به برترین ضد قهرمان های تاریخ. شخصیت هایی که کارهای قهرمانانه و بزرگ آنها، با انگیزه ها و منافع شخصی همراه است. ضد قهرمان هایی که هم به افراد بی گناه آسیب رسانده اند، هم دشمنان را از بین برده اند. با من و گیمفا همراه باشید.

اجازه دهید ابتدا تعریفی در مورد ضد قهرمان در داستان ها، بازی ها و فیلم برای شما ارائه دهم. ضد قهرمان ها، شخصیت های اصلی هستند که برخی ویژگی‌ها و نکات اخلاقی قهرمان ها را دارا نیستند و بنابراین، هیچ تضمینی وجود ندارد که اعمال و کردار آنها، مطابق قانون یا لزوما برای مصلحت جمع باشد. ممکن است در بسیاری از لحظات ضد قهرمان ها دست به کارهای مهم و خوبی بزنند، برخی از دشمنان و شیاطین را از بین ببرند، جلوی فاجعه ای را بگیرند، مردم را نجات دهند و در مجموع کار مثبت و قهرمانانه ای نیز انجام دهند، اما برخلاف قهرمان ها، انگیزه و هدف آنها از این کارها نجات مردم، حل کردن مشکلات و یا جلوگیری از فاجعه نیست و معمولا پشت این کارهای قهرمانانه، انگیزه های شخصی و منافع خود آنها مانند انتقام، پول و یا حتی نجات جان خود قرار دارد. ضد قهرمان ها برای خود من، به شخصه جذاب ترین نوع شخصیت و کارکتر محسوب می شود. دلیل آن هم این است ضد قهرمان ها، بسیار باورپذیرتر، منطقی تر و واقعی تر حرف می زنند، تصمیم می گیرند و عمل می کنند. درست مانند ما انسان ها در دنیای واقعی. حتی بهترین انسان ها نیز ممکن است اشتباهاتی مرتکب شوند، اما در پایان آن نتیجه کلی است که تأثیر گذار است و اهمیت دارد. ضد قهرمان ها معمولا در دنیای گیم، محبوب ترین و پرطرفدار ترین شخصیت ها نیز محسوب می شوند، چون ذات بازی های ویدیویی، به نوعی خیر و شر را با هم به نمایش می گذارد و اغلب اوقات جدا کردن این دو از یکدیگر اگر نگوییم غیر ممکن، بسیار دشوار است. در این مقاله نگاهی به برترین ضد قهرمان ها در تاریخ بازی های ویدیویی خواهیم انداخت. با من و گیمفا همراه باشید…

10-Altair

Altair…

سری Assassins creed امروزه به یکی از نماد های دنیای گیم تبدیل شده است. فرانچایزی محبوب، موفق و البته پرفروش که از همان نسخه اول، توجهات زیادی را به خود جلب کرد. در رأس نسخه اول، شاهد شخصیتی به نام Altair بودیم. کسی که یکی از اعضای Assassins ها به شمار می آمد. اما پس از وقوع اتفاقات مختلف و مصلحت اندیشی ها شخصی، Altair دیگر راه Assassins ها را ادامه نداد و رویه ای متفاوت را پیش گرفت. به دلیل همین تغییر عقیده و رویه، او به نوعی از گروه Assassins ها کنار گذاشته شد و مقام و نفوذ او نیز از بین رفت. اما این پایان کار او نبود. مهم ترین هدف Altair گروه Templar ها به شمار می آمدند و او برای نابودی این گروه و اعضای بلند پایه آن، از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد. او جان افراد زیادی را در راه رسیدن به اهداف خود گرفت. بسیاری از افرادی که گناه کار بودند و البته در این بین مردم بی گناه نیز آسیب می دیده و گاها کشته می شدند. در برخی مواقع نیز مشخص نبود شخصیتی که Altair شدیدا تلاش می کند جان او را بگیرد، گناه کار است یا خیر.

 

آغاز محبوبیت اساسین ها…

به مانند تمامی ضد قهرمان ها، Altair نیز به دنبال اهداف و انگیزه های شخصی خود بود و او در این راه، دست به هر کاری میزد. البته باید اذعان کرد شخصیتی مثل Altair به نسبت برخی دیگر از شخصیت های حاضر در این لیست، اعمال شیطانی شدید و یا اعمال مشابه انجام نداده و کمی خوب بودن خود را خفظ کرده. اما بدیهی است که با یک Assassin طرف هستیم، نه یک دکتر. بنابراین بیشتر از آنچه شخصیت او در مورد نجات دادن باشد، در مورد گرفتن جان انسان هاست. البته اعمال او گاها نتایج مثبتی برای همگان نیز در پی دارد و می تواند جان عده ای را حفظ کرده یا نجات دهد. اما پر واضح است بسیاری از کارها و اعمال او، به منظور رسیدن به اهداف شخصی انجام می شدند، نه برای مصلحت جمعی.

9-Joel

Joel…

بعید می دانم شما خوانندگان این مقاله، با شخصیت Joel آشنایی نداشته باشید. ناسلامتی آنقدر The Last Of Us بعد از عرضه سر و صدا به پا کرد و تحسین منتقدان و مخاطبان را در پی داشت، که موفق شد به یکی از پر افتخارترین عناوین در تاریخ گیم تبدیل شود. حتی با وجود گذشت چند سال نه تنها از محبوبیت و اهمیت The Last Of Us کم نشد، بلکه هواداران و مخاطبان مشتاقانه برای عرضه نسخه دوم روز شماری می کنند. اما در مورد خود شخصیت Joel نیز باید صحبت کنم. TLOU کاملا روایتی سینمایی، جذاب و غیر قابل پیش بینی داشت به همین دلیل، اوایل بازی این حس به شما منتقل می شود که Joel قهرمانی است که در زمانی تاریک به سر می برد. خصوصا غم از دست دادن فرزند عزیزش نیز باعث می شود مخاطب بیشتر به او نزدیک شود و به او علاقه مند گردد. اما هر چه در مسیر بازی پیش می رویم، متوجه می شویم Joel اصلا و ابدا ویژگی های یک قهرمان را ندارد، و در واقع باید بگویم نمی خواهد داشته باشد. برای او اولویت ها مشخص هستند و او برای محافظت از این اولویت ها، دست به هر کاری می زند. دروغ می گوید، شکنجه می دهد، آدم می کشد و هیچ مشکلی نیز با این کارها ندارد. از برخی دیالوگ های او نیز به خوبی قابل برداشت است که حتی برای حفظ جان الی، حاضر است کارهای سخت تر و احتمالا شیطانی تر نیز انجام دهد.

واکنش شما هنگام مشاهده صحنه مرگ سارا چه بود؟

اما Joel کارهای بزرگ و قهرمانانه ای نیز در خلال اعمال منفی خود انجام می دهد. دشمنانی که می توانستند جان بسیاری از انسان ها را بگیرد از بین می برد(هر چند که هدف و انگیزه او نجات جان انسان ها و حل مشکلی بزرگ نیست بلکه در نیمه اول داستان به دنبال سالم به مقصد رساندن الی برای انجام ماموریت خود است، و در نیمه دوم تنها الی است که برای او اهمیت دارد) و مشکلات گاه و بیگاه را حل می سازد، و با برخی شخصیت ها همراه می شود. اما نکته این جاست که تمام این کارها فقط و فقط برای انگیزه های شخصی انجام شده اند، نه برای مصلحت و از باب خیراندیشی. تصمیم پایانی Joel در کشتن تعداد زیادی از اعضای Firefly در پایان بازی نیز، کاملا نشان داد تمام انگیزه Joel, محافطت از الی است. نه چیز دیگر. اما اگر منصفانه نگاه کنیم. هم شخصیت Joel پرداخت بسیار مناسبی داشت، هم دیالوگ های او بسیار استاندارد و درجه یک نوشته شده بودند و هم صداپیشه او فوق العاده عمل کرده بود…تمام ویژگی‌های یک شخصیت استاندارد و درجه یک. شاید حتی رتبه او در این لیست می توانست بالاتر باشد، اما هنوز ضدقهرمان های زیادی جلوی Joel قرار دارند.

8-Alex mercer

Alex Mercer…

شخصیت Alex Mercer, به خوبی حال و هوای یک ضد قهرمان را به تصویر می کشد. کسی که آنچنان اهمیتی به جان مردم و آزاد شدن ویروسی خطرناک را نمی دهد و اکثرا به دنبال اهداف شخصی خود است. Alex mercer در ابتدا تلاش داشت تا مشکلات را حل سازد و به نوعی نقش قهرمان را ایفا سازد، اما با گذشت زمان و تجربه قابلیت ها و قدرت های بی نظیرش، دیگر در فکر مجازات شخصیت های منفی و نجات انسان ها نبود و به دنبال اهداف خود می رفت. اولین بار در نسخه اول Prototype شاهد حضور او بودیم. کسی که ویروس مرگباری را منتشر ساخت و جان بسیاری از انسان ها را گرفت، اما خود دارای قدرت های ویژه ای شد. او با خونسردی تمام دشمنان یا بهتر بگویم هر فردی که سر راه او قرار بگیرد را سلاخی می کند، می کشد و از بین می برد و هیچگونه عذاب وجدان یا ناراحتی در او دیده نمی شود. او در نسخه دوم نیز حضور دارد که این بار از قبل نیز خشن تر و بیرحم تر ظاهر می شود.

هیولایی بیرحم…

اما با این وجود، در خلال انجام اولویت های خود، Alex mercer گاها دشمنانی را نابود می سازد که برای بقیه انسان ها و مردم خطری بزرگ به شمار می آیند. در نسخه اول شخصیت Alex Mercer کمتر شیطانی و خودخواه است و در راه یافتن آنهایی  که حوادث مربوطه را به وجود آورده اند، دست به کارهای بزرگ می زند و به شکل مستقیم یا غیر مستقیم، باعث کمک به مردم می شود. اما با این وجود یک چیز مشخص و واضح است. در تمامی لحظات و اتفاقات، Alex mercer فقط اهداف خود را دنبال می کند و بقیه مسائل آنچنان برای او اهمیتی ندارند. هر چند اعمال او باعث کمک به دیگران نیز می شوند…مصداق بارز یک ضد قهرمان!!!

7-Agent 47

Agent 47…

فرانچایز Hitman یکی از محبوب ترین و برجسته ترین فرانچایز ها در کل تاریخ بازی های ویدیویی به شمار می رود. و البته باید اعتراف کرد بخش عظیمی از محبوبیت و شهرت این فرانچایز، مدیون شخصیت اصلی تمامی نسخه های آن، یعنی Agent 47 است. قاتلی ماهر و آدمکشی خونسرد و حرفه ای که طیف وسیعی از مهارت ها، ویژگی‌ها و ابزارها را در اختیار دارد. در طول نسخه های مختلف، او جان عده ی زیادی را گرفته است. از وکیل و دکتر و سیاستمدار گرفته، تا برخی اعضای شرور بلند پایه باند های مجرمان. حتی بعضی اوقات در راه کامل کردن قرارداد خود و کشتن هدف مورد نظر، مجبور شده جان مردم عادی و بی گناه را نیز به خطر انداخته یا آن ها را بکشد. هر چند معمولا فقط هدف اصلی برای او اهمیت دارد و او و بازیبازان این امکان را دارند بدون خون ریزی اضافه، فقط هدف را از بین ببرند نه شخص دیگری را به همراه او.

عکس بده جنازه تحویل بگیر به معنای واقعی!!!

البته گاها شاهد رفتارهای ضد و نقیض و حتی غیر قابل توجیه نیز از Agent 47 بوده ایم که نشان می دهد او شخصیتی شیطانی و کاملا منفی ندارد. همچنین مانند تمامی ضدقهرمان ها، برخی کارها و قتل های او، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم برای مردم نکته ای مثبت تلقی می شود و حتی می تواند باعث نجات جان آنها شود. هر چند بدیهی است در اغلب این موارد او فقط به دنبال انجام دادن قرارداد خود و از پای درآوردن فرد مورد نظر است تا کمک به دیگران. با این وجود کم نبوده اند لحظاتی که Agent 47 از خون ریزی بی دلیل خودداری کرده و جان انسان های بی گناه را بدون علت نگرفته است. اما خب او یک قاتل است و بدیهی است چه اعمالی را مرتکب می شود.

6-Ezio

Ezio Auditore…

شاید بتوان به جرأت گفت محبوب ترین شخصیت کل سری Assassins creed, شخصیت Ezio است. کسی که در سه نسخه به عنوان شخصیت اصلی حضور دارد که رکوردی بی نظیر در این فرانچایز محسوب می شود. Ezio به عنوان یک Assassin راه دور و دراز و پر پیچ و خمی را طی کرده است. بعد از مرگ پدر و برادرانش، او به دنبال انتقام آنها بود و تا مسببین مرگ آنها را از پای درنیاورد نتوانست آرام بگیرد. اما شخصیت کله خراب و دمدمی مزاج گونه او اغلب منجر به اتفاقات مختلف نیز شده است. در نسخه دوم، کارهای Ezio به مردم عادی نیز سود می رساندند چون بعضی از هدفهای او، افراد فاسد و قدرتمندی بودند که از ثروت و قدرت خود استفاده منفی به عمل می آوردند. اما هدف اصلی او هیچگاه ایفای نقش قهرمان و نجات دیگران نبوده است. هر چند در موقعیت های فراوانی به کمک دوستان و افراد مختلف شتافته است، اما در کل با یک نگاه سریع به کارنامه رفتاری و اعمال Ezio می توان به راحتی متوجه شد که او به هیج وجه شخصیتی تماما مثبت با المان های فداکارانه و قهرمانانه به شمار نمی رود.

چه خاطراتی که با اتزیو نساختیم…

گاهی اوقات در راه نابود کردن دشمنان، یا انجام کاری خاص، Ezio مجبور به گرفتن جان انسان های کاملا بی گناه نیز شده است. هرچند در هر سه نسخه ای که شاهد حضور Ezio بودیم کاملا مشخص بود او با این که یک قاتل است، تمامی تلاش خود را به کار می گیرد تا افراد بی گناه و غیر مرتبط در جریان فعالیت ها و کارهای او آسیب نببینند. هر چند برخی صدمات و تلفات اجتناب ناپذیر به نظر می رسید. با این وجود او به مردم و دوستان خود نیز کمک های مختلفی کرده و مشکلات آنها را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم حل کرده است. Ezio را در کل می توان نمونه برجسته ای از یک ضد قهرمان در تاریخ گیم دانست. کسی که به دنبال رسیدن به اهداف خود است، اما اگر بتواند به دیگران کمکی برساند معمولا دریغ نمی کند. البته او مانند تمامی ضدقهرمان ها، به دیگران و افراد بیگناه نیز آسیب رسانده است.

5-Dante

Dante…

فرانچایز Devil may cry طرفداران بسیاری در سرتاسر جهان دارد. و بخش اعظمی از این محبوبیت و استقبال قابل توجه، به خاطر حضور شخصیتی شوخ طبع، قدرتمند، ماهر و تا حدی بیرحم در مقابل دشمنان به نام دانته است. کسی که نیمه انسان-نیمه شیطان است و اعمال و رفتار های او نیز به نوعی حالت نیمه انسانی نیمه شیطانی دارند. در ابتدای ماجراجویی او، هدف اصلی Dante پیدا کردن و انتقام گرفتن از کسانی بود که منجر به مرگ مادر و فاسد شدن برادر او شده بودند. اما در طول نسخه های مختلف و در قالب اولویت های گوناگون، دانته هدف ها و انگیزه های مختلفی برای توجیه اعمال خود داشته است. هر چند او غالبا شیاطین و موجودان اهریمنی را سلاخی می کند، اما شخصیت Dante ویژگی‌های اخلاقی یک قهرمان را ندارد.

هم فرشته ام هم شیطان!!!

هر چند معمولا اعمال Dante کاملا برای مخاطبان توجیه شده هستند. چه کسی از نابودی یک موجود شیطانی بزرگ ناراحت می شود و آن را نکته ای منفی تلقی می کند؟ اما نباید فراموش کرد او خودخواه است و تقریبا همیشه به دنبال اهداف خود می رود و مسائل دیگر آنچنان اهمیتی برای او ندارند. با این وجود  برخی ویژگی‌های شخصیتی دانته مانند شوخ طبعی او در کنار مهارت و بی رحمیش باعث شده شخصیت دانته بسیار محبوب و پرطرفدار باشد تا حدی که کسی آنچنان به رفتارها یا اولویت های او توجهی نمی کند. اما وقتی شخصیت دانته و مسائل مرتبط را مرور می کنیم، به راحتی متوجه می شویم دانته نمونه عالی یک ضدقهرمان به شمار می رود.

4-Arthur morgan

Arthur Morgan…

عنوان Red dead redemption 2 در کنار ویژگی‌های نابی که به همراه داشت و لذتی که به ارمغان می آورد، از لحاظ داستانی و خصوصا شخصیت پردازی نیز یک شاهکار بود. و در رأس این این شاهکار داستانی، شخصیتی بی نظیر به نام Arthur Morgan قرار داشت. یکی از اعضای باند Van der Linde که دست راست او نیز محسوب می شود. شخصیت آرتور بلاشک یکی از برترین پرداخت ها در طول تاریخ بازی های ویدیویی را داراست به نحوی که همذات پنداری و درک صحبت ها، اعمال و احساسات او تا حد قابل توجهی ملموس و امکان پذیر است. مهم ترین ویژگی شخصیتی آرتور مورگان این است که پرداخت شخصیت او به نحوی بسیار طبیعی، جذاب و منطقی صورت گرفته و اصلا و ابدا این حس به شما منتقل نمی شود که در حال کنترل یک شخصیت کامپیوتری هستید.

Arthur Morgan بلاشک بهترین شخصیت تاریخ عناوین راکستار به شمار می رود…

اما در بطن شخصیت آرتور مورگان، شاهد یک ضد قهرمان هستیم. آرتور مورگان اعمال خلاف زیادی را مرتکب شده ،آدم های زیادی را بی گناه یا گناه کار کشته ، از مکان های مختلفی سرقت کرده و به افراد زیادی آسیب رسانده است. اما نکته جالب این است که نگاه کردن به شخصیت آرتور مورگان به عنوان شخصیتی گناه گار بسیار سخت است. نمی دانم دلیل آن گذشته پر رنج اوست یا ویژگی های شخصیتی که از خود نشان می دهد. اما به هر حال شخصیت آرتور مورگان نه تنها یکی از برترین ضد قهرمان های تاریخ، بلکه یکی از برترین شخصیت هایی است که تاریخ بازی های ویدیویی به خود دیده است…

3-Max Payne

Max Payne…

مکس پین یکی از پیچیده ترین شخصیت های تاریخ به شمار می رود. اکر نگاهی به مسیر زندگی او و اتفاقات سه گانه مکس پین بیاندازیم، متوجه می شویم او اتفاقات مختلفی را پشت سر گذاشته. از انجام وظیفه به عنوان پلیسی خبره و ماهر گرفته، تا تبدیل شدن به محافظ شخصی و به نوعی آدمکشی قهار. هدف اصلی مکس پین در بیشتر لحظات سه گانه، انتقام بوده است. ناسلامتی سکانس ابتدایی نسخه اول مکس پین با مرگ همسر و فرزندش آغاز می شود. در ادامه Max Payne جان بسیاری از آدم ها را می گیرد که البته اکثریت قابل توجه آن ها شخصیت های فاسد، خیانتکار و یا قاتلانی بودند که به نوعی کشتن آنها باعث سود رساندن به صورت غیر مستقیم به دیگران نیز شده است.

صحنه آهسته های قبل و بعد تو سوتفاهم بود…

یکی از ویژگی‌های جذاب شخصیت مکس پین این است که او به شدت غیر قابل پیش بینی و عجیب است. گاها انگیزه های اصلی او هنگام انجام برخی فعالیت ها به صورت واضح مشخص نیست. البته مکس پین کارهای قهرمانانه و شبه قهرمانانه زیادی در طول سه نسخه بازی انجام داده است و افراد شیطانی و منفور زیادی را نابود ساخته. با این حال شخصیت مکس پین در زمره شخصیت های ضد قهرمان قرار می گیرد که همچنان اهداف خود آنها با اختلاف از همه چیز مهم تر است و برای رسیدن به خواسته های خود، از هیچ کاری دریغ نمی کنند. اما با این وجود وقتی به شخصیت مکس پین نگاهی می اندازیم، بیشتر او را به عنوان شخصیتی محبوب و دوست داشتنی میبینیم تا قاتلی ماهر…

2-Geralt of Rivia

Geralt of Rivial

اگر علاقه مند به عناوین نقش آفرینی باشید، سری Witcher نامی کاملا آشنا برای شما به شمار می رود. و در رأس آنها نیز عنوان Witcher 3: The Wild Hunt قرار دارد که پرافتخارترین بازی تاریخ نیز محسوب می شود. اما شخصیت اصلی کتاب و سه گانه ویچر، یعنی گرالت نقش غیر قابل انکاری در موفقیت های این اثر هنری ایفا کرده است. فردی قدرتمند، ماهر، گاها شوخ طبع و مصمم که اگر بخواهد کاری را انجام دهد، محدودیت ها و مشکلات برای او معنا ندارند. در طول سه گانه ویچر، گرالت دشمنان بسیاری را از بین می برد و حتی بعضا شهر ها و قلمرو های مختلف را از جنگ و نابودی نجات می دهد. اما اگر بخواهیم کاملا استاندارد و منطقی گرالت را بررسی کنیم، او یک ضد قهرمان است. البته اشاره به این نکته ضروری است بسیاری از کارشناسان و منتقدان در مورد قهرمان یا ضد قهرمان بودن گرالت در سه گانه ویچر اختلاف نظر دارند. در کتاب ویچر، گرالت بلاشک یک ضد قهرمان است چون آنجا خبری از تصمیم گیری های مختلف و در نتیجه نتایج گوناگون نیست و در کتاب، اتفاقات مشخص و ثابت هستند. اما در سه گانه ویچر در دنیای گیم، بخش اعظمی از اعمال گرالت توسط بازیبازان انتخاب و هدایت می شود بنابراین تشخیص ضد قهرمان بودن یا نبودن گرالت کار ساده ای نیست. اما نظر شخصی من این است با وجود تمامی حرف و حدیث ها، اگر نگاهی به ویژگی‌های شخصیتی و انگیزه های گرالت بیاندازیم کاملا مشخص می شود او یک ضد قهرمان است.

 

گرگ سپید، دلمان برایت تنگ شده…

البته شاید باید گفت گرالت ضد قهرمانی است که بسیار به یک قهرمان نزدیک است و نکات قابل توجه زیادی را به همراه دارد. حتی در پایان نسخه سوم دیدیم تصمیمات و اقدامات گرالت می توانست جان بسیاری از انسان ها را نجات دهد یا بگیرد. در طول سه‌گانه ویچر خصوصا نسخه سوم شاهد لحظاتی بودیم که احساسات بر گرالت غلبه کرده، و او از آن حالت جدی کمی دور شده است. به نوعی می توان گرالت را ترکیبی بی نظیر از ویژگی‌ها و عناصر شخصیتی گوناگون دانست. اما با وجود تمامی نکات مثبت، او هنوز یک ضد قهرمان به شمار می رود. ناسلامتی یکی از لقب های او قصاب بلویکن است!!!

1-Kratos

Kratos…

و اما رتبه اول برترین ضد قهرمان های تاریخ…شخصیتی بزرگ، محبوب، فوق العاده قدرتمند و قوی، با ابهتی تکرار نشدنی و عزمی راسخ در راه انجام خواسته های خود، کسی نیست جز Kratos بزرگ. امکان ندارد کسی با او آشنایی نداشته باشد. ماجراجویی ها و اقدامات او، بخش قابل توجهی از خاطرات بسیاری بازیبازان در نسل ششم و کنسول Ps2 را تشکیل داده است. فردی قوی، خشمگین، جدی که اگر بخواهد کاری را انجام دهد، هیج چیز مانع او نمی شود. در مورد شخصیت Kratos بعید میدانم نیاز به توضیح خاصی باشد و احتمالا همگی شما از اتفاقاتی که برای او در قالب نسخه های مختلف روی داده آگاه هستید.

جذاب ترین نبرد تاریخ بین Thor و Kratos اتفاق می افتد؟!

در این مسأله که Kratos یک ضد قهرمان است هیچ شکی وجود ندارد. به‌خصوص دیالوگ های نسخه God of war به صورت غیر مستقیم گاها به این مسأله اشاره داشتند. او در طول زندگی خود، جان بسیاری از انسان ها، هیولاها و موجودات مختلف را گرفته است. که بسیاری از آنها لایق و سزاوار مرگ بودند، و عده زیادی از آن ها نیز کاملا بی گناه و بی تقصیر بودند. شخصیت Kratos تا قهرمان بودن فرسنگ‌ها فاصله دارد و صادقانه بررسی کنیم، اگر او یک قهرمان بود و شخصیتی قهرمان گونه داشت، امکان نداشت تا به این حد محبوب و پرطرفدار شود. ضد قهرمان های مختلفی در بازی های مختلف حضور داشته اند که ده تا از برترین آنها را در این لیست به شما معرفی کردیم. اما رتبه اول و عنوان “برترین ضد قهرمان تاریخ” قطعا برازنده Kratos است.